معلمان و مربیانی که وظیفه تعلیم و تربیت را به عهده دارند، برای آنکه بتوانند وظیفه خود را انجام دهند و رغبت به یادگیری بیشتر را در شاگردان به وجود آورند، باید بدانند که چگونه میتوانند در اجرای این منظور از عامل انگیزش بهره گیرند. البته، برای ایجاد انگیزش عوامل گوناگونی وجود دارند که مهمترین و کارسازترین آنها را در ایجاد انگیزش تحصیلی به اختصار بیان میکنیم.
1ـ تشویق زبانی: گاهی تشویق لفظی معلم مانند احسنت، آفرین و بسیار خوب، از هر شیوه انگیزشی دیگر مؤثرتر است. تشویقهای زبانی در شاگردان خردسال تأثیر بیشتری دارند بدین جهت، معلمان باید از به کار بردن الفاظ درشت، برخورد کننده و رکیک خودداری کنند و به گفته سعدی زمزمة محبتساز کنند و محیط امن و رضا به وجود آورند.
2ـ کاربرد آزمون و نمره: بعضی از معلمان بیآنکه به یادگیری و درک مطلب از سوی شاگردان توجهی داشته باشند، پی در پی درس میدهند و دربارة درسهای گذشته هیچگونه پرسشی نمیکنند. روانشناسان معتقدند که با این روش، انگیزههای لازم در شاگردان پدید نمیآید. اما اگر معلم بتواند هر دو هفته یکبار از درسهای داده شده امتحان کند و نمرههای آنها را به نحوی در آزمونهای پایانی دخالت دهد، تهدیدها در تمرکز حواس شاگردان اختلال به وجود میآورد و آنان را بیشتر به فکر تقلب میاندازد تا آموختن درس.
3ـ انگیزش حسن کنجکاوی: یکی دیگر از راههای ایجاد انگیزش، تحریک حس کنجکاوی شاگردان است. اگر معلم بتواند ضمن درس مسائل مربوطه را مطرح کند یا طرحهایی را ارائه دهد که نیاز به دانش و بینش داشته باشد، آنچنان که شاگردان را برای یافتن پاسخ به تلاش و کوشش فکری وادارد، این امر بیشک آنان را به دانستن و آموختن بیشتر علاقهمند میسازد، زیرا یکی از ویژگیهای یک انسان سالم و امیدوار به زندگی، یافتن پاسخهای درست برای مسائل و معماهایی است که در برابر او قرار میگیرند.
4ـ اهمیت شبیهسازی و بازی: وقتی درس با تفریح و بازی همراه باشد، شاگردان به آموختن آن علاقه بیشتری پیدا میکنند. بازیها و شبیهسازیها از آن جهت دارای اثر انگیزش هستند که هم اطلاعات یادگیرندگان را با واقعیات محیط تطابق میدهند و هم تصویرهای روشنی از زندگی واقعی عرضه میکنند و شاگردان را بهطور مستقیم با جریانها و مسائل یادگیری روبرو میسازند. به تجربه ثابت شده است که وقتی یادگیرندگان مطالب درسی را در ارتباط با مسائل و پیشرفتهای زندگی بیینند و آنها را سودمند تشخیص دهند، به آموختن آنها دلبستگی بیشتری پیدا میکنند.
5 ـ علاقه معلم به درس: علاقه امری مسری است. وقتی شاگردان ببینند که معلم خود تا چه حد به موضوع درس و پیشرفت در آن اهمیت میدهد، همین امر سبب میشود که شاگردان نیز درس را جدی بگیرند و برای آموختن و تسلط در آن کوشش بیشتری به کار برند، اما اگر ملاحظه کنند که معلم به درس چندان علاقه و توجهی ندارد یا از روی خستگی و بیمیلی به تدریس میپردازد و شاگردانی که درس را آموخته با نیاموختهاند، در نظر او یکسانند آنها نیز به درس بیاعتنا میشوند. البته پیشرفتهای تحصیلی درچنین وضعی بسیار کند و ناچیز خواهد بود.
6ـ اتاق درس دلانگیز: کلاسی که از نظر وسعت، آسایش، نور و تهویه خوب و متناسب باشد بیشتر رغبت شاگردان را برای حضور مرتب در کلاس برمیانگیزد، به ویژه اگر از نظر روانی هم از شرایط لازم برخوردار باشد ، همچنین معلم و سرپرستان مدرسه باید مراقب امنیت بدنی و روانی شاگردان باشند. بدین معنی که اجازه ندهند شاگردان زورگو و زیردست آزار امنیت روانی شاگردان ضعیفتر را دچار مخاطره سازند. به علاوه کلاس هر درس باید در حد امکان دارای تجهیزات مورد نیاز باشد. برای نمونه، در کلاس معلم جغرافیا باید افزون بر نقشه جهاننما، نقشه کشوری که درس داده میشود وجود داشته باشد.
7ـ تأثیر مسابقه: مسابقه نیز یکی دیگر از انگیزههای آموزشی است. وقتی معلم میخواهد بداند که کدامیک از شاگردان او در درس معینی بهترین است، میان شاگردان مسابقه برگزار میکند. البته باید توجه داشت همانگونه که در وزنهبرداری، هم وزنها با هم مسابقه میدهند، در موضوعهای علمی نیز نمیتوان شاگردان کمهوش را با نیزهوشان به مسابقه واداشت. مسابقههای ناهمگون نه تنها انگیزة یادگیری پدید نمیآورند، بلکه شاگردان کم استعداد را از درس و مدرسه سرخورده و ناامید میسازند. روانشناسان معتقدند که اگر بنا باشد میان شاگردان مسابقهای برگزار شود، باید شاگردان هم استعداد را به مسابقه واداشت، ولی بهترین مسابقه آن است که هر شاگرد با خودش مسابقه بدهد.بدین معنی که بکوشد پیشرفتهای درسی او هر هفته بهتر از هفته گذشته باشد.
8 ـ دریافت جایزه: گروهی از شاگردان برای دریافت جایزه به کار و پیشرفتهای تحصیلی علاقه نشان میدهند. لیونور درویل معتقد است: «اگر به شاگردی که در کارش پیشرف کرده است جایزه بدهیم، شاگردان دیگر را بهطور غیرمستقیم به کارشان دلبسته کردهایم.
شاگردان هرچه بیشتر به دریافت جایزه علاقه داشته باشند، کوشش زیادتری برای اصلاح و پیشرفت تحصیلی به خرج میدهند. جایزه گرچه داعیه مؤثری برای کار و فعالیت است، اما باید جانب احتیاط را رعایت کرد. پدر و مادر یا معلمی که برای کار کودکان پیوسته به جایزه متوسل میشوند، در واقع به آنان رشوه میدهند. در اینجا خطری که ممکن است پیش بیاید، این است که کودکان عادت کنند هر وقت جایزهای در کار باشد، باید به فعالیت بپردازند و آنگاه که جایزهای وجود ندارد، سستی و تنبلی پیشه کنند. به این جهت شایسته است که داعیههای دیگری را به کار برند.»
9ـ پرهیز از تبعیض: یکی از عواملی که موجب دلسردی و بیعلاقگی در امر تحصیل میشود، تبعیضی است که معلم نسبت به شاگردان مختلف روا میدارد. وقتی شاگردان ببینند که معلم با آنان رفتاری یکسان ندارد و بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح میدهد، نسبت به او سوءظن پیدا میکنند و در نتیجه به درس او نیز بیعلاقه میشوند.
معلم ورزیده و کاردان هرگز این احساس را در شاگردان خود به وجود نمیآورد که او فرزندان طبقههای اجتماعی بالا را برتر و از فرزندان طبقههای پایین میداند، بلکه میکوشد نشان دهد که در کلاس برای او فرزندان سرمایهداران، دولتمردان و کارگران یکسانند. فقط کسانی در نزد او گرامیترند که وظیفهشناستر و مسئولترند و در نتیجه از امتیاز و احترام بیشتری برخوردار میشوند.
10ـ ایجاد نگرانی: تشویق یا نگرانی نیز در مواردی فرد را وادار به کار و فعالیت میکند. اگر شاگرد از نمرة بد یا مردود شدن در امتحان پایانی بیمی به خود راه ندهد، به درس خواندن و یادگیری نمیپردازد، اما نگرانی بیش از حد هم موجب اختلال در تمرکز اندیشه و حواس میشود و شاگرد را از پیشرفتهای تحصیلی باز میدارد و در نتیجه او را از درس و مدرسه بیزار میکند. بنابراین، نگرانی و دلواپسی اگر بدان حد و میزانی برسد که شاگرد را به کار و کوشش وادار میکند، انگیزهای ارزنده و سودمند است، اما اگر سبب اضطراب خاطر و اختلال فکر شود، معلم باید در تسکین آن بکوشد و به راههای مختلف شاگردان را از نگرانی امتحان و نمره بیرون آورد.
11ـ تغییر به عنوان پیشرفت: اگر شاگرد اعتقاد پیدا کند که تغییر و تحول نشانه پیشرفت و تکامل است، آن وقت میکوشد که خود را از حالت ایستایی و توقف در جهالت و نادانی خارج سازد و با آموختن مطالب و راه و روش های جدید خود را با دگرگونیهای محیط سازگار کند. اگر نتوان چنین فکری را در ذهن شاگرد به وجود آورد، نمیتوان از او انتظار داشت که برای تغییر و یادگیری و بهبود وضع خود کوشش پیگیری به کار برد، اما گاهی میتوان با توسل به آیهها و حدیثهای دینی و اشاره به خواست و اراده خداوند به تحقق چنین هدفی دست یافت.
12ـ ارتباط درس با زندگی: معلم در همان جلسه نخست باید به بیان اهمیت و اعتبار درس خود بپردازد و فرا گرفتن درس و حل مسائل زندگی را به هم ارتباط دهد. برای مثال، درس حساب و ریاضی را، نه تنها یک دانش مهم به شمار آورد، بلکه دانستن آنها را، هم در مسائل روزانه زندگی و هم در محاسبههای علمی و یاری به پیشرفت در علوم دیگر، یادآور شود.