سرای دانش

روانشناسی ـ آموزش ابتدایی ـ مدیران بخوانند ـ روش تدریس

سرای دانش

روانشناسی ـ آموزش ابتدایی ـ مدیران بخوانند ـ روش تدریس

روش تدریس مبتنی بر مهر ورزی

تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟
1- مقدمه
برای داشتن جامعه ای سالم و موفق ومهر ورز باید ابتدا نظری به مدارس انداخته و این بارز ومبین است که بعد از خانواده تربیت کننده افراد یک جامعه آموزش وپرورش است وحتی بعضی مواقع مفید تر و موثر تر از خانواده اثر گذار می باشد چنانچه نظری به کلمه گفته شده داشته باشیم (( آموزش و پرورش )) می بینیم که مکمل و کامل کننده آموزش ، پرورش می باشد و خود کلمه آموزش تعلیم هر چیزی می باشد درس ، اخلاق ، رفتار ، اعمال پرورش و....پس پرورش نه فقط در خود کلمه بلکه در آموزش نیز نهفته شده است در سراسر دنیا و جهان آموزش را فقط از نظر کتابی ، اطلاعاتی ، کسب اطلاعات علمی و مطالب هایی که فقط در کتب وجود دارد در نظر گرفته و آموزگار که به معنی اندرز گو وراهنما است فقط به کار تدریس مشغول است و اطلاع دهنده کتابهایی می باشد که در اختیار دارند و هیچگونه به مفهوم اصلی اموزگاری ، که اندرزگویی وراهنمایی است نمی پردازد و بطور کلی از مفهوم های اصلی دور شده بنابراین می بینیم که هر روز به افراد جوامع بشری که دارای خوی وخصلت ها ورفتارهای پرورش نیافته و کنترل نشده است افزوده شده و جوامع را با مشکلاتی زیاد رو برو می کنند پس یک معلم باید تعلیم دهنده واقعی باشد تا بتواند ضامن جامعه ای سالم و قانونمند باشد
2- نگرشی براین شغل
یک معلم باید آنقدر مهارت در کارش داشته باشد تا هیچ زمان در حین تدریس با مشکلات روبرو نشود و هنرمندانه نه فقط به کار تدریس بلکه همزمان به کار تعلیم و تربیت ، سازندگی روح وفکر دانش آموز بپردازد آن زمان است که موفقیت واقعی را ایجاد می کند ولی اگر توانایی اجرا نداشته باشد حتی اگر از بهترین روش های تدریس که هر روز دچار تحول و تغییرات گوناگون می شوند آگاه باشد ، چاره ساز دانش آموز وکلاس وجامعه نخواهد بود ، حتی طرح درس هایی که یک معلم باید داشته باشد ، اگر بهترین شیوه وروش ومکتوب به همراه خود داشته باشد مو ثر واقع نمی شود .
فردی که انتخاب گر این شغل است به دلیل حساس بودن نباید فقط آن را به عنوان یک شغل انتخاب کند ، در مرحله اول باید بر اساس علاقه و انگیزه و هدف والا و مقدس آن به این کار روی آورد ، زیرا اگر فردی بر اساس هدف و علاقه آن را انتخاب کند ، اگر در روز نه فقط 6 ساعت حتی اگر 12 ساعت مشغول تدریس ، تعلیم و تربیت و در کنار دانش آموزان باشد بدون کوچکترین استراحت نه این که احساس خستگی نمی کند بلکه پس از 12 ساعت کار در روز و به جای 24 ساعت ، 72 ساعت کار در هفته هیچگونه خستگی نخواهد داشت ، بلکه احساس آرامش وصف نا پذیری در وجودش خواهد بود ونتیجه کار او موثر است ولی چنانچه آن را فقط به عنوان یک شغل بداند حتی تحمل این کار خطیر در 6 ساعت غیر قابل تحمل است ، چرا که سختی کار فشار روحی و جسمی زیادی را بر او وارد می کند .
3-چگونگی عملکرد :
یک معلم باید برای انتخاب این شغل در خود انگیزه داشته باشد ، زیرا در روز با افرادی روبرو خواهد شد که از نظر خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، روحی وروانی با هم متفاوتند و حتی بدون انگیزه ویا حتی کوچکترین علاقه ای پا به عرصه مدرسه می گذارند و فرار از منزل یا طرد شده از خانه به مدرسه می آیند و عده ای دیگر یا هدف ندارند یا اگر دارند خود نمی دانند چه هدفی باید داشته باشند سعی در این دارند که معلم خود را الگو قرار دهند با تقلید کردن از گفتار ، عقاید ، روش ، رفتار ، اعمال وحتی خصوصیات دیگر ...... برای آینده خود استفاده کرده آینده خود را بر اساس آن سازد هدف را در او بیابد ، هستند دانش آموزانی که با کوچکترین بر خورد و یا رفتار معلم خود سر نوشت و آینده خود را تغییر داده و می سازند چنانچه آن رفتار در شخصیت او اثر و نفوذ می کند بطوریکه هیچ چیز نمی تواند آن را خنثی کند ( انتخاب شغل ، راه و روش زندگی ....)

- چگونه بودن :
یک دبیر برای موفقیت مفید و سود بخش باید هنگام ورود به کلاس قلبا و وجودا با نام خداو ورضای خدا وارد شود و آن مکان مقدس را همردیف مسجد یا عبادتگاه بداند (( در گذشته بطور کلی تعلیم و تربیت در دنیا بیشتر در مساجد و عبادتگاه صورت می گرفت و موفقیت نیز به همراه داشته ))
و بداند که هر عمل ورفتار او از طرف دانش آموزان عکس العملی را در پی خواهد داشت و ریشه دار و........که سر نوشت و آینده او وجامعه را خواهد شناخت و بداند که با اخلاق و رفتار خود ((که متاسفانه عده ای سعی در تهذیب خود ندارند حداقل در مدارس )) می تواند دانش آموزی را از منجلاب بدبختی نجات دهد و یا بر عکس به منجلاب بدبختی بکشاند .
همانطور که گفته شد اگر با خدا و یاد و حضور پروردگار عالم وارد کلاس شود و هر کاری که می کند برای رضای خدا باشد چون برای خداست پس در کارش خطا نخواهد بود و آن وقت مفید و مثمر ثمر خواهد بود و دانش آموز متوجه رفتار، اعمال، وایمان و خلوص نیت او خواهد بود و تلاشگر خواهد شد ، خود را به سطح بالاتر از هر نظر خواهد برد و آن خواهد بود که باید باشد .
5- آشنایی با روش کار :
دانش آموزان باید قبل از شروع درس کاملا با روش تدریس و خصوصیات رفتاری و خواسته معلم از او در مورد درس و کلاس و هدف او در تمام موارد درس واخلاقی و غیره .... در طی سال تحصیلی آشنا شود و اینکه دلیل واهداف از آمدن خود را به مدرسه و کلاس و چرا به مدرسه می آیند و چه هدفی دارند و ..... بصورت پرسش وپاسخ وواضح آگاه شوند و در اولین جلسه وبدون مقدمه شروع به درس نکند آنهم بدون مقدمه و در جلسه اول و اگر نیاز باشد در جلسه دوم اهداف را با بحث و گفتگو مشخص کنند و مطالب لازم و ضروری را بیان کنند و هدف از رفتار هایی که در مقابل هر عمل دانش آموز خواهد داشت و چگونگی کار و حتی اینکه در کار خود قاطعانه خواهد بود و نظم و مقررات لازم و ضروری بر قرار خواهد بود ولی در زنگ تفریح همچنان دوست و خواهر یا برادری با محبت در کنار آنها خواهد بود و حتی حاضر به حل مشکلات دانش آموزان تا آنجایی که در اختیار و توان او خواهد بود انجام خواهد داد (که رفع مشکلات خود می توان راه گشای یاد گیری بهترباشد ) .www.zibaweb.com
از همان روز اول هدف و انگیزه ایجاد کند و تقویت ایمان شود و هر صحبت را با مثالهای مقدس تفهیم کند تا او جایگاه خود را در کلاس درس بیابد و بداند که هیچ عملی بدون پاداش نخواهد ماند و همانطور که پاداش افراد مومن پرهیز گار که کار آنها انجام دستورات الهی است بهشت می باشد در غیر این صورت جهنم در انتظار انها خواهد بود و نتیجه اعمال خود را چه از نظر آموزش و چه از نظرپرورش رفتار و اخلاق و ..... خواهد دید و اینکه پرورش مقدم بر آموزش خواهد بود (پرورش نیز در آموزش نهفته است یعنی آموزش روح ورفتار)) یعنی پرورش در مرحله ابتدا و آموزش و درس در مرحله بعد قرار دارد (تفهیم آموزش پرورش ) .
در این صورت دانش آموزان که خود راپایبند اعمال ، اخلاق ؛ و رفتار و....نیکو کند و هدف درس را متوجه شود ، با داشتن هدف انگیزه و رفتاری با شخصیت والا از آغاز سعی خواهد کرد آنطور که لازم است تلاش کند برای آینده ای بهتر و اینکه نباید امروز همان فردای دیروزی باشد و سعی در تغییر دادن خود به سمت بالاتر خواهد کرد و تلاش خواهد کرد که آگاهی خود را چه از نظر اجتماعی ، رفتاری ، روحی و درسی و علمی بیشتر کند این شعار او خواهد بود که امروز بهتر از دیروز وفردا بهتر از امروز باشد و در او انگیزه بهتر شدن و بهتر زیستن و به سطح بالاتر ارتقاءجستن ایجاد شود .
6- وارد و خارج شدن :
چنانچه فرصتی پیش بیاید بهتر است قبل از دانش آموزان و یا حتی همگام با آنها وارد کلاس شده در آخر کلاس بنشینید بدون اینکه دانش آموزان متوجه شوند با رفتارهای طبیعی و واقعی دانش آموزان آشنا شده و می توان به کمک همان رفتار ها در پیشرفت درسی ، رفتاری واخلاقی به آنها کمک کند و اثرات نیکویی در دانش آموزان ایجاد کند .
در پایان کلاس قبل از دانش آموزان از کلاس خارج نشود همگام یا دیر تر از دانش آموزان ، از کلاس خارج شود ، و با یکی از دانش آموزان بطور عادی و طبیعی مشغول صحبتهای لازم شود و بطور غیر مستقیم رفتارهای دیگران را در همان حال زیر نظر داشته باشد و از رفتار های آنها در حالت عادی استفاده کرده برای هدایت و راهنمایی و همچنین برای بر طرف کردن عیوب وایرادات درسی و اخلاقی .
7- نحوه بر خورد :
چون تمام دانش آموزان از یک نوع شخصیت بر خوردار نیستند بر خورد با آنها باید بر اساس شخصیت ، فرهنگ ، چگونگی زندگی ، آگاهی اجتماعی و خانوادگی که دارند باشد و سعی کند با هر کدام آن طورکه لازم است رفتار کند و حتی این عمل دبیر باعث اعتماد و ....بیشتر در دانش آموزان خواهد شد چنانچه مشکلاتی درسی یا ناهنجاریهای رفتاری وشخصیتی در وجود دانش آموزانی که بدون هدف به مدرسه می آیند وجود داشته باشد ، این چنین دانش آموزان دارای مشکلات ونا هنجاریهای فراوان هستند و در هر مکانی قرار بگیرند درد سر ساز خواهند بود ، چنین افرادی حتی ممکن است برای تخلیه خود از آن مشکلات و ناهنجاریها و اشباع فشارهای روحی وروانی به هر شکلی سعی در اخلال کلاس کار دبیر اذیت و آزار هر فردی که با او روبرو می شود داشته باشد فرقی ندارد که چه شخصی است و ...مخصوصا اگر نقطه ضعفی از فرد مقابل یا دیگر افراد پیدا کند برای بهتر شدن این چنین دانش آموزان نباید با تندی و عجولانه قضاوت و کاری انجام داد و فورا آنها را از کلاس اخراج یا به دفتر مدرسه فرستاد . زیراباچنین کاری نه اینکه ناهنجاریهای او بر طرف نمی شود بلکه بعد ها به شکلها وشیوه های دیگری نشان داده خواهد شد و اگر در ظاهر خوب شود موقتی خواهد بود و اثر سازنده نخواهد داشت برای او وکلاس درس ، بلکه باید با صبوری و حوصله در هر زمان و فرصت مناسب زمان تدریس یا زنگ تفریح بر خوردی مناسب داشت .
8- چگونگی استفاده از مطالب :
با استفاده از مطالب در حین تدریس فرقی نمی کند که مطلب مربوط به کدام درس است می توان از هر مطلبی استفاده و با مثالهایی که با مطالب درسی تشابه دارد غیر مستقیم فهماند که چنین رفتارهایی چه اثرات زیانباری به همراه خواهد داشت این کار بر روی خصایص اثر نیکو خواهد داشت ، بطوریکه او متوجه نشود که فردی خاص را در نظر گرفته و هدف او یا شخص خاصی می باشد زیرا ممکن است به لجاجت بر خیزد .
بطور مثال : درس غلوم تجربی با هر مطلب درس می توانیم یک مطلب با ارزش شخصیت سازی مثبت را نیز بیان کنیم .مثلا درس چرا از ماشین استفاده می کنیم در حین درس دادن صحبت می کنیم ماشین ها چگونه کارهای ما را آسان می کنند و در گذشته ماشین و ابزار چگونه بوده و اکنون چگونه پیشرفت کرده و.... در کنارش مثالهایی را می زنیم که افرادی که ماشین های بهتری دارند می توانند بدون مشکلات و خیلی راحت تر و آسانتر کارها را انجام دهند و همزمان مثالهایی را می زنیم که رفتار ، اخلاق نیکو، متانت ، ایمان ، صبر ، حوصله و ... که انسان در ارتباط با دیگران به کار می برد مانند همان ماشین (ابزاری) است که انسان استفاده کند و با آرامش و راحتی بیشتر به زندگی ادامه دهد و ....
یا با تدریس درس بازده ، مقاومت و اصطکاک درون ماشین بازده را کم می کند می توان از اعمال و رفتارها و.... که می توانند مانند مقاومت و اصطکاک باشند و جلوی پیشرفت او را در زندگی بگیرند و بازدهی زندگیشان را به سطح پایین آورده وباعث شود تا دوستان کمتری داشته و افراد از او دور وفراری شوند بطور کلی می توان با هر کدام از مطالب کتاب یک مسئله را بیان کرد که بتواند در دانش آموزان انگیزه ، هدف ، علاقه به درس و علاقه به بهتر شدن درتمام خصوصیات رفتاری خود را پیدا کند و او را افرادی تلاشگر کند که امروزش بهتر از دیروز و فردایش بهتراز امروز شود به همین شکل که پیش می رود با هر تدریس که فرقی ندارد کدام کتب درسی می باشد یک مطلب که به درس نزدیکتر باشد بیان شود با این روش نه فقط دانش آموزان درس را به خوبی یاد می گیرند بلکه علاقه به درس و هدف پیدا می کنند و آینده خود را به سطح بالاتر ارتقاء خواهند داد ، به درس علاقه مند می شوند هدفدار شده برای خودش ارزش قائل می شود (( هستند دانش آموزانی که حتی برای خودشان ارزش قائل نیستند )).
9- ارتباط :
وقتی معلم در دانش آموز انگیزه ، هدف و علاقه به درس را ایجاد کند به او علاقمند می شود و می تواند با او به راحتی ارتباط بر قرار کند و حتی در حادترین مسائل و مشکلاتی که در زندگی دارد و توانایی گفتن انها را ندارد برای رفع آنها سعی کند بوسیله همان دبیر و کمک از او به بر طرف کردن و حل آنها کوشش کند و اعتراف به بعضی از اعمال و رفتارهای نا درست خود کند و تقاضا کمک و یاری برای رفع آنها داشته باشد و راه حلهایی از ایشان بخواهد برای رفع مشکلات ریشه دار که خود مسبب آنها بوده و معترف به آنها که البته نباید او را تنها گذاشت باید تا آنجا که توان است برای رفع آن ناهنجاریها بتواند بایاری خداوند و صبر و حوصله و شکیبایی و راه حلهای مناسب در زمانها مناسب (زنگ تفریح)همچون یک دوست در کنار او بوده و به درد دل او گوش کند و با راهنمایی هایی که در وجود او اثر بخش می باشد او را یاری دهد چنانچه مطالب گفتنی زیاد باشد و زمان کم می شود و فرصت زیادی نیست از او بخواهد قبل از شروع به صحبت با او تمام حرفهایش را بر روی کاغذ بنویسد تا بتواند با خواندن آن از وقت کم زنگ تفریح و استراحت بهترین استفاده را بکند البته چون دانش آموز با اطمینان کامل و اعتماد به او روی آورده باید مطالب بیان نشود و با او طوری صحبت شود که اثرات ریشه دار باشد نه اینکه بعد از مدتی آن اثر خنثی شود .
10-افراد نا آرام :
دانش آموزانی هستند که اعمال و سخنانی نادرست برایشان عادی و طبیعی است و فرقی نمی کند که طرف مقابل او چه کسی است و چگونه باید رفتار کند و چه کلماتی را بیان کند (پدر ، مادر ، مدیر مدرسه ، یامعاون ویا دبیر و ...)البته مقصر نیستند بلکه بعلت فقر فرهنگی ، اجتماعی ، مادی ، خانوادگی و.... می باشد که خود در آنها از کودکی دخیل نبوده و در ارتباط با چنین افرادی باید طوری رفتار کرد که بدنند مقصر نیستند و به راحتی می تواند تغییر خصوصیات رفتاری بدهند ، پس ابتدا باید آگاهی های لازم را داده تا بتوانند رفتارشان را تغییر دهند و این نیز کافی نیست زیرا خانواده های آنها آگاهی درست ندارند و لازم است که نه فقط این آگاهی ها را به آنها داد بلکه خانواده هایشان را نیز آگاه کرده تا اثرات آن نیز در خانه پایدار باشد و حتی مشکلات رفتاری و شخصیتی او بر طرف شود و دانش آموز احساس امنیت راحتی خاصی به او دست بدهد و بداند که در محیط مدرسه جایگاه دارد و به او بها داده می شود هدف پیدا می کند با کمال میل برای ساختن آینده و شخصیت بهتر برای فردای خود سراپا گوش درس و با علاقه شدید و انگیزه به تلاش و یادگیری درس می پردازد، آن زمان است که روش های تدریس یک دبیر موثر خواهد بود در غیر این صورت هر چه تلاش کند بی اثر خواهد بود و بازده کاری پایین خواهد بود حتی فقط کافی است که یک چنین فرد نا به هنجار در کلاس درس باشد دبیر درس را شروع می کند با بهترین طرحهای درسی و روشهای تدریس شروع به تدریس می کند درست در اوج درس آن دانش آموز با حرکاتی یا رفتاری و یا صدا های ناهنجار می تواند نظم کلاس را به هم بریزد و نه فقط خودش از درس و یاد گیری دور می شود دانش آموزان را نیز به خنده در آوردن یا ... از درس دور می کند و معلم همه زحماتش بی نتیجه می شود بطوری که دبیر از کلاس فراری و حاضر به مراجعه به آن کلاس نیست و هستند معلمینی که حتی با گریه از چنین کلاسهایی خارج شده و به خاطر چنین افرادی ، پس قبل از درس و آموزش درس باید به فکر پرورش و آموزش شخصیتی بوده تا او را که بصورت خاری در کلاس است ابتدا تبدیل به گلی زیبا نموده تا به کلاس زیبایی دهد و آرامش کلی در کلاس بر قرار شود و در این صورت حتی اگر دبیر در کلاس نباشد دانش آموزان کار خود را شروع می کنند زیرا با روش کار دبیر کاملا آشنایی دارند و می دانند یک دانش آموز در کلاس باید چگونه باشد ، و چه کار هایی انجام دهد زیرا برای خودش ارزش قائل می شود ، سعی می کند با حرکات و سر وصدا های بی جا شخصیت خودش را زیر سئوال نبرد و می داند که برای هدفی به مدرسه آمده و آنقدر درک پیدا کرده که بداند چه باید بکند و چگونه باید باشد .
11- ارزشیابی :
یکی از عاملهایی که باعث می شود فردی در جامعه دست به اعمال نا مشروع یا نادرست بزند مانند تقلب ، کم کاری و خیلی کار های خلاف دیگر و راه درست ، یا کار درست را انتخاب نکند و یا عکس ان را ، بر می گردد به دوران تحصیلی او و نحوه رفتاری که هنگام بر گزاری امتحانات داشته و اینکه آگاهی کافی از اهداف اصلی امتحان گرفتن را نداشته و فقط هنگام بر گزاری به بدست آوردن نمره بالاتر یا قبولی فکر می کرده و همان دلیل باعث شده که برای بدست آوردن نمره دست به هر عملی مانند تقلب و غیره بزند و از روشهای مختلفی استفاده کند تا مراقبین مطلع نشوند و به این کار آنقدر ادامه داده تا اینکه مهارت کامل بدست آورده و زمانی که وارد اجتماع می شود با ترفند های بهتر و متفاوت تری به کار خود ادامه می دهد ، حتی چنین افرادی اگر صاحب شرکت ، کارخانه ویا تولید کننده ای شوند دست به هر کاری می زنند ساخت وسایل تقلبی و غیره ، پس برای اینکه جامعه دچار چنین معضل هایی نشود باید در مدارس شیوه هایی به کار گرفته شود تا افرادی را که به جامعه تحویل می دهند باعث بهتر شدن جامعه شوند نه اینکه مشکل آفرین .
چنانچه فردی بداند اهداف امتحان فقط کسب نمره نیست و با اهداف اصلی آگاه شود و موضوع امتحان تفهیم و باز شود حتی اگر مراقبین در هنگام بر گزاری امتحان حضور نداشته باشند از او خطایی سر نخواهد زد .
قبل از اولین جلسه امتحانات کلاس بوسیله خود او با روش پرسش و پاسخ او را باید از اهداف آزمونها آگاه کرد و به شور و مشورت بگذارند اهداف چیست ؟ مثلا دانش آموز به این روش یعنی گرفتن آزمون از اطلاعات . آگاهی های خود با خبر می شود تا بتواند اطلاعات خود را بالا ببرد نه نمره خود را و در جلسه های بعد کدام مطلب را کمتر بخواند و یا بیشتر و برای رسیدن به معلومات بیشتر تلاشگر شود .
و تفهیم قبح و ضررهای تقلبی و استفاده از مظلب دیگران با مثالهای متفاوت با این اوصاف و ایجاد انگیزه ؛ برای بر گزاری صحیح امتحانات و آگاهی از آزمون های کتبی و علل واهداف با علاقه بیشتری پیشگام بر گزاری آن خواهد شد ، و درس را با تلاش بیشتری خواهد خواند و همچنین بدون کوچکترین خطا به جواب دادن سئوالات خواهد پرداخت بطوریکه حتی اگر آنقدر نزدیک و در کنار هم باشند و پاسخ برگه های همدیگر را ببینند و حتی دبیر در کلاس نداشته باشد حاضر به تقلبی یا نوشتن جواب از روی برگه دیگری نخواهد کرد ، متاسفانه فرهنگ امتحان گرفتن آنقدر ضعیف است که زمان برگزاری امتحان همیشه سعی می شود فاصله یا مانع بین دانش آموزان(حتی دانشجویان ) قرار گرفته شود که این خود محرک تقلبی می باشد .
و اعتماد به نفس آنها را ضعیف کرده و شخصیت آنها زیر سئوال رفته و شخصیت سازی نمی شود بلکه این روش ها و امثال آنها باعث شده که آنها زمانی که اجبار هست راه درست بروند در غیر این صورت خطا کنند البته گرفتن آزمون و روش صحیح کردن آنها باید به یک روش نباشد و باید از روش های گوناگونی که اثر پیشرفتی و سازندگی ، فکری ، روحی، اجتماعی، شخصیتی داشته باشد استفاده شود و دلیل استفاده از هر روش نیز باید به اطلاع آنها برسد تصحیح برگه به وسیله دبیر –به وسیله دانش آموزان ، دارای نمره بالاتر و توسط خود دانش آموز و فواید هر کدام باید به اطلاع آنها برسد .
مثلا وقتی دانش آموز با نمره بالاتر برگه ای را صحیح می کند که خود نیز تشویقی برای او می باشد ، و سعی در ادامه تلاش دارد و انگیزه بهتری پیدا می کند و دیگران نیز برای این کار تلاشگر خواهند شد البته زیر نظر دبیر عملا با دادن نمره حق یاد می گیرد که هیچ وقت حق دیگران را ضایع نکند و بهانه ای است تا ارتباط صحیح با افراد دیگر را عملا یاد بگیرد ، وقتی برگه توسط خود دانش آموز صحیح شود و نمره حق را به خود دهد و عدالت را برای خود بر قرار کند که البته با این کار امتیازاتی کسب می کند و خواسته شود جوابهای غلط را با خود کار رنگ دیگر بنویسد و برگه صحیح شده تحویل دهند که البته در این جا فواید آن نیز گفته شود باعث خود سازی ، اعتماد به نفس ، جلب اعتماد دیگران ، خود شناسی ، بیداری وجدان و ....به همراه خواهد داشت ، روش های مختلف امتحان همراه با تفهیم آن نه فقط ارتقاء تحصیلی دارد بلکه از نظر شخصیت سازی ، ارتباط اجتماعی ،رعایت عدالت ، خود سازی ، اعتماد به نفس و........ توانایی های خود را محک زده و خداوند را ناظر اعمال دانسته ، بیدار ی وجدان و از بین رفتن حسادت ها ، ایجاد دوستی و محبت و.... را عملا در وجودشان ریشه زده پس همین گرفتن امتحان یا آزمون با آگاهی یا بدون آگاهی با تقلب یا بدون تقلب و .... می توان فرد را به گمراهی ، منجلاب . نابودی و .... بکشاند و یا باعث نابودی زندگی دیگران شود ، و یا یک فرد را به سطح بالایی از زندگی پر سعادت و نیکبختی و .... برساند .
12- فعالیت :
متاسفانه در جامعه و ادارات ، افراد جامعه از 8 ساعت کار روزانه که باید 8 ساعت کار مفید باشد عده ای حتی در روز 1 ساعت کار مفید انجام نمی دهند علل آن نیز نتیجه بخش دوران تحصیلی او باشد ، و دقایق آخر زنگ (10 الی 15 دقیقه آخر ) متاسفانه در اکثریت مدارس عادت شده انتظار زنگ را می کشند ، بنابراین کتابها بر داشته و شروع به صحبت های بیهوده می شود ، و کم کم عادت دانش آموز شده و یادگیری ناددرست سپس چنین افرادی وقتی وارد جامعه شد و به کار مشغول شوند چگونه می شود انتظار داشت که در روز 8 ساعت کار مفید داشته باشد او در دوران تحصیلی ، آموزش بی نظمی ، بی برنامه گی ، بی هدفی ، و از زیر کار در دفتن و ....آموخته و اثر منفی آن همیشه به همراه خود دارد .
ولی اگر بدانند که وقت طلاست و ارزش دارد هر ثانیه که بگذرد باید مفید باشد ، و زمان بر نمی گردد و باید فعالیت داشته باشد تا آینده ای موفق نصیبش شود ، این کار باعث عادت و شخصیت سازی او خواهد شد ، چنانچه برای هر ثانیه ارزش قائل شود بنابراین فردی خواهد شد که در تمام روز کار مفید خواهد کرد و 8 ساعت کار مفید خواهد داشت .
معلم باید با هدف عشق و علاقه به این شغل وارد کلاس شود وقتی با هدف و عشق به این شغل باشد خود به خود با علاقه به تدریس می پردازد((طوری که پایان کلاس حتی متوجه صدای زنگ نمی شود )) و شوق و علاقه در چهره او روی دانش آموزان نیز اثر خواهد کرد ، برای تدریس باید مانند یک هنرمند ماهر باشد و از تمام فنهای صحیح و اثر بخش برای تدریس استفاده کند نه فقط یک روش در یک جلسه درس ، تمام روشها .فنها را برای تدریس بکار ببرد حتی برای خود او نیز خسته کننده نخواهد بود چه برسد به دانش آموزان که ببینند در یک جلسه هر چند دقیقه یکبار به یک شیوه درس را یاد می گیرند بنابراین خسته نشده همین تنوع باعث می شود که مطالب آموزش داده شده در ذهن او حک شود باید با استفاده از مهارت ها دقت آنها را آزمایش کند و عملا به آنها بیاموزد که در زندگی باید هوشیار باشد و اشتباهاتی ممکن است باشد باید دقت داشت و سرعت عمل بنابراین برای رشد چنین دقتهایی و نپذیرفتن هر موردی زیرا ممکن است درست نباشد گاه گاهی کلمه ای اشتباه نوشته شود یا گفته شود که باید سریع متوجه شوند ، اولین نفر که متوجه شد مورد تقدیر قرار گیرد ، این کار در آنها علاقه ایجاد کرده و دقت و سرعت عمل آنها را تقویت می کند که لازمه هر زندگی می باشد .
13- قدرت بیان :
در هنگام پاسخ دادن به سئوالات باید سعی کرد به دانش آموزان اجازه دهیم که در جواب دادن آزاد باشند حتی اگر جواب اشتباه می دهند ((سئوالات شفاهی پرسش کلاس )) با این کار اجازه می دهیم که قدرت بیان داشته باشد و ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن در او ایجاد نشود .
ابتدا باید اجازه بدهیم کل دانش آموزان جواب دهند خواه صحیح یا غلط البته مقداری شلوغی در کلاس ایجاد می شود ولی باید حوصله داشت زیرا اثری بسیار مفید دارد هم در یاد گیری درس و هم در آینده او حتی دانش آموز خجالتی و منزوی خود به خود عادت به حواب دادن می کنند و با شوق و علاقه به پاسخ سئوالات می پردازند دانش آمورانی که قدرت بیان ، حتی لکنت زبان و یا شهامت بیان ندارند جذب شده و ترس از اشتباه را نداشته و با اعتماد به نفس جذب گفتن می شوند وبه سطح بالاتر رشد کرده با این کار افراد توانایی گفتن بیان پیدا می کنند و همیشه باید فرصت کافی برای جواب دادن داده شود تا آنهایی که اعتماد به نفس ، قدرت بیان ندارند یا شرم و.... ترس از اشتباه گفت و مورد تمسخر قرار گرفتن دیگران را دارند از بین برود .
با این روش ها دانش آموزان که اجازه جواب دادن پاسخ غلط را نیز دارند به تمسخر یکدیگر نپرداخته و توانایی های آنها قوی خواهد شد آینده ای بهتر در جامعه داشته و گوشه گیر ، منزوی نخواهد شد خیلی از افراد هستند که در جامعه به خاطر ترس از غلط بیان کردن و مورد سر زنش قرار گرفتن (که ریشه در دوران تحصیلی دارد )سکوت کرده و کم کم قدرت بیان را از دست داده و توانایی صجبت کردن در جمع را ندارد ((در صورتی که می تواند بهترین نظریه های سازندگی را داشته باشد )) پس پاسخ دادن حتی اگر غلط باشد چنانچه اجازه داده شود و سر زنش نشود بلکه مورد تشویق قرار گیرد ، اثر نیکویی در بیان و آینده افراد خواهد داشت البته پرسش باید از آسانترین شروع شده سپس آرام آرام به سخت پرداخته شود ، در این صورت نیز قدرت بیان و اعتماد به نفس بالا تقویت شد باید ذهن و سرعت عمل را نیز با چند سئوال به صورت مسابقه ای تقویت کرد .
14- تشویق و تنبیه :
یکی از عواملی که می تواند انسان را به رشد وتکامل که در زندگی خصوصی و اجتماعی لازم است برساند تشویق وتنبیه است که می توان گفت بسیار مفید ، موثر و اثر گذار می باشد ، البته باید درست بجا و به موقع باشد همانطور که خداوند متعال نیز برای بندگانش تشویق و تنبیه (بهشت وجهنم) را قرار داده باید همیشه به همراه افراد باشد تا فرد بتواند راه متعالی را در پیش بگیرد . پس از خانواده اثرش از مدارس شروع می شود ، رشد ، یادگیری درسی، رفتاری ، اخلاقی ، شخصیتی ، اجتماعی و .... است .
البته عادلانه ، زیرا اگر درست و به جا و به حق نباشد و فقط بر اساس علایق شخصی باشد . آن وقت است که در وجود فرد ریشه منفی زده خواهد شد . چه بسا که در مدارس همین تشویق ها و تنبیه های نادرست چه افرادی را وازده یا فراری یا به خود کشی و ...کشاند که می توانستند سازنده و خلاق باشند ولی آن شده که نباید شود و چنین افرادی نیز وقتی وارد جامعه می شوند چنانچه صاحب منصب ، پست یا مقامی شوند خود نیز روش های نا بجایی که آموخته اند به کار می برند و افرادی را تشویق یا تنبه خواهند کرد که سزاوار آن نیستند و افرادی که شایستگی آن را دارند زمانی که شاهد چنین اعمالی باشند سر خورده شده یا بی علاقگی به کار ادامه می دهند وچنین افرادی چنانچه در جامعه وارد شوند چون عملا یاد گرفتند که تشویق و تنبیه مربوط به افرادی است که شایستگی و سزاوار آن نیستند و تفاوتهای بی جا گذاشته می شود ، بنابراین با صداقت و درستکاری انجام وظیفه نخواهد کرد بنابراین چگونه انتظار می رود این چنین جامعه ای موفق باشد و افراد آن با میل ، علاقه به کار . کار آفرین باشند و استعداد های ذاتی آنها شکوفا ورشد کند و ثمره موفقیت را ایجاد کند با تاسف باید گفت این چنین زیاد است و افرادی مورد تشویق قرار خواهند گرفت که شایستگی آن را نیز ندارند و تنبیه مربوط به افرادی نیز می شود که مستحق آن نیستند ((و این ریشه اش از مدارس گرفته می شود )).
بنابراین باید تنبیه و تشویق هر دو با در نظر گرفتن خدای متعال ، وجدان و عدالت و غیره انجام شود که البته آن هم بصورت درست به موقع و به جا فردی اگر حتی فقط بصورت جزئی و اندکی پیشرفت داشته باشد با کوچکترین تشویق فقط لفظی می توان اثر زیبایی گذاشته و باعث رشد و شکوفایی و تجلی موفقیت او شده .
هر انسانی در هر جایگاهی که می باشد با اندکی تشویق و دلگرمی می تواند پله های رشد ، تکامل ، خلاقیت و .... را پشت سر گذاشته و توانایی هایش را شکوفا کند .
با کمال تاسف باید گفت بیشتر تشویق ها و تنبیه ها درست به موقع و به جا نیست و این اثرش در خانه و اجتماع مشخص و باعث می شود که خیلی از خلاقیت ها و ابتکارات محو نا بود شود .

 

الهی ..................... مهربانا ....................
سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده دلم را در آن بگسترانم


و با دستان خسته قنـوتـم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نـگاهـت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی...
و بدان ! کسی که گنجینه های آسمان و زمین در دست اوست تو را در دعا رخصت داده و پذیرفتن دعایت را بر عهده نهاده و تو را فرموده از او خواهی تا به تو دهد،
و از او طلبی تا تو را بیامرزد .
و میان تو و خود کسی نگمارده تا تو را از وی بازدارد.
و از کسی ناگزیرت نکرده که نزد او برایت میانجی گری آرد ،
و اگر گناه کردی از توبه ات منع ننموده و در کیفرت شتاب نفرموده و چون بدو باز گردی سرزنشت نکند ، و آنجا که رسوا شدنت سزاست پرده ات را ندرد ؛
و در پذیرفتن توبه بر تو سخت نگرفته و حساب گناهت را نکشیده ، و از بخشایش نومیدت نگردانیده ، بلکه بازگشتت را از گناه نیک شمرده و هر گناهت را یکی گرفته و هر کار نیکویت را ده به حساب آورده و درِ بازگشت را برایت بازگذارده و چون بخوانیش آوایت را شنود ، و چون راز خود را با او در میان نهی آن را داند ، پس حاجت خود بدونمایی و آنچه در دل داری پیش او بگشایی ، و از اندوه خویش بدو شکایت کنی و خواهی تا غم تو را گشاید و در کارها یاری ات نماید و از گنجینه های رحمت او آن را خواهی که بخشیدنش از جز او نیاید ؛ از افزودن مدت زندگانی و تندرستی ها و در روزی ها فراوانی .

پروردگارا :
"در دست های ما گرمی محبت و در دیدگان ما نور محبت و در سخنان ما کلام محبت و در کردار ما آثار محبت قرارده"
" آمین یا رب العالمین"
پیامبر مهر و مهربانی ..................
پیامبر در پیشگاه خداى تعالى بسیار فروتن و متواضع بود و همواره از درگاه حق تعالى درخواست داشت که او را به آداب نیکو و اخلاق پسندیده بیاراید، از این رو در دعایش چنین مى گفت :
((اللهم حسن خلقى و خلقى )) و مى گفت:((اللهم جنبنى منکرات الاخلاق)) خداى تعالى نیز دعاى آن حضرت را مستجاب کرد، و در وفاى به وعده اى که فرموده و گفته است :((ادعونى استجب لکم )) قرآن را بر او نازل کرد و بدان وسیله او را ادب آموخت . پس معیار خلق و خوى آن حضرت ، قرآن است .

سعد بن هشام مى گوید: بر عایشه وارد شدم و از اخلاق رسول خدا صلى اللّه علیه و اله پرسیدم . گفت : مگر قرآن را نمى خوانى ؟ گفتم : چرا. گفت : خلق رسول خدا صلى اللّه علیه و اله قرآن است . خداوند آن حضرت را به وسیله قرآن ادب آموخت همانند این آیات :
(( خذ العفو و امر بالمعروف و اعرض عن الجاهلین . ))
و قول خداى تعالى : (( ان اللّه یاءمر بالعدل و الاحسان ...))
و قول خداى تعالى : (( واصبر و ما صبرک الا باللّه . ))
و قول خداى تعالى : (( واصبر على ما اصابک ان ذلک من عزم الامور. ))
و قول خداى تعالى : (( لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور. ))
و قول خداى تعالى : (( فاعف عنهم واصفح ان اللّه یحب المحسنین . ))
و قول خداى تعالى : ععع و لیعفوا و لیصفحوا اءلا تحبون ان یغفر اللّه لکم ... ))
و قول خداى تعالى : (( ادفع بالتى هى احسن فاذالذى بینک و بینه عداوة کانه ولى حمیم . ))
و به وسیله قول خداى تعالى : (( والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس . ))
و با این قول خداى تعالى : (( اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا. ))
و چون روز جنگ احد دندان پیشین پیامبر صلى اللّه علیه و اله شکست و خون بر روى مبارکش جارى شد، آن حضرت خونها را پاک مى کرد و مى گفت : ((چگونه چنین جمعیتى رستگار خواهند شد که چهره پیامبرشان را با خون رنگین کردند در حالى که وى ایشان را به سوى پروردگارشان دعوت مى کرد؛ پس خداوند این آیه را براى تاءدیب آن حضرت نازل کرد: (( لیس لک من الامر شیى ء... )) ؛ امثال این تاءدیب در قرآن بى حد و حصر آمده است ، و مقصود نخستین از تاءدیب و تهذیب ، وجود مقدس آن حضرت است و بعد از او، نور بر همه خلایق مى تابد؛ زیرا او به وسیله قرآن و مردم به وسیله او تاءدیب شده اند، از این رو فرموده است : ((برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به کمال و تمام برسانم .))
آنگاه مردم را به اخلاق نیکو ترغیب فرمود. سپس هنگامى که خداوند خلق شریف آن حضرت را کامل ساخت ، او را ثنا گفت و فرمود: (( ((و انک لعلى خلق عظیم )) )) به لطف گسترده خداوند سبحان بنگر که تا چه حد بلند مرتبه و بزرگ نعمت است ، در حالى که به پیامبرش مرحمت فرموده و به او اخلاق کامل ارزانى داشته است ، او را ثنا گفته گرچه اوست که پیامبر را به خلق کردیم آراسته اما این را به او نسبت داده مى گوید: (( ((و انک لعلى خلق عظیم )) )) خداوند خلق را براى رسول خدا صلى اللّه علیه و اله بیان کرده و سپس ‍ رسول خدا صلى اللّه علیه و اله خلق را چنین بیان مى کند: ((خداوند مکارم اخلاق را دوست دارد و رذایل اخلاقى را دشمن مى دارد.))
از على علیه السلام نقل شده است : ((شگفتا از مرد مسلمانى که برادر مسلمانش براى حاجتى نزد او مى آید ولى او خود را شایسته کار خیر نمى بیند، در صورتى که اگر او امید ثواب ندارد و از عذاب و مجازات نیز نمى هراسد، شایسته است که به سوى مکارم اخلاق بشتابد، زیرا مکارم اخلاق هدایت کننده به سوى راه نجات است . مردى عرض کرد: آیا شما خود این سخن را از پیامبر صلى اللّه علیه و اله شنیده اى ؟ فرمود: آرى ، چیزى بهتر از آن را هم شنیده ام : وقتى که اسیران قبیله طىّ را آوردند، دخترکى میان اسیران بود، عرض کرد: یا محمّد! اگر مصلحت بدانى ، مرا از قید اسارت آزاد فرما تا مورد ملامت مردم عرب واقع نشوم ؛ زیرا من دختر بزرگ قوم خود هستم ، پدرم از کسانى که حمایتشان لازم بود، حمایت مى کرد و افراد گرفتار و در بند را آزاد مى ساخت ، گرسنه را سیر و به او اطعام مى کرد و با صداى بلند سلام مى نمود و دست حاجتمندى را هرگز رد نمى کرد، من دختر حاتم طایى هستم پیامبر صلى اللّه علیه و اله - پس از شنیدن سخنان او - فرمود: اى دختر! این صفاتى که تو گفتى ، صفت مؤ من واقعى است ، اگر پدر تو مسلمان بود هر آینه براى او طلب آمرزش مى کردم ، آنگاه رو به یارانش کرد و فرمود: او را آزاد کنید که پدرش مکارم اخلاق را دوست مى داشت و همانا خداى تعالى مکارم اخلاق را دوست مى دارد. پس ابوبردة بن دینار از جا برخاست ، عرض کرد: یا رسول اللّه ، آیا خدا مکارم اخلاق را دوست مى دارد؟ فرمود: به خدایى که جان من در دست قدرت اوست ، جز افراد خوش خلق ، کسى وارد بهشت نمى شود.))
از آن حضرت است : ((همانا خداى تعالى اسلام را به مکارم اخلاق و اعمال نیک آمیخته است )) و از جمله مکارم اخلاق است ، حسن معاشرت ، خوش برخوردى ، نرمخویى ، انجام کار نیک ، اطعام دیگران ، سلام کردن بر همگان ، عیادت بیمار مسلمان - خوب باشد یا بد - تشییع جنازه مسلمان ، حسن جوار با همسایگان - مسلمان باشد یا کافر - بزرگداشت پیرمرد مسلمان ، قبول دعوت به مهمانى و دعا کردن به میزبان ، گذشت و اصلاح بین مردم ، جود و بخشش ، آغاز به سلام ، فرو خوردن خشم و چشم پوشى از لغزش مرم . دین اسلام ، هرزگى ، بیهوده کارى ، آوازخوانى ، هر نوع نوازندگى و هر نوع تار تنبور و تبهکارى ، دروغ ، غیبت ، بخل ، حرص ، ستمکارى ، نیرنگ ، سخن چینى ، برهم زدن بین مردم ، قطع رحم ، بدخلقى ، خود بزرگ بینى ، فخر فروشى ، و خودبینى ، دست درازى ، چاپلوسى ، کینه و حسد، فال بد،، سرکشى ، تجاوز و ظلم را از میان برده است .
معاذ مى گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و اله مرا سفارش کرد و فرمود: ((اى معاذ! تو را سفارش مى کنم به تقواى الهى ، راستگویى ، وفاى به عهد، اداى امانت ، ترک خیانت ، رعایت همسایه ، مهربانى نسبت به یتیم ، نرمش ‍ در گفتار، سلام دادن ، خوش رفتارى ، کوتاهى آرزوها، ایمان مداوم ، ژرف بینى در قرآن ، دوستى آخرت ، ترس از حساب ، فروتنى ، و زنهار که دانایى را دشنام دهى با راستگویى را تکذیب کنى ، یا از گنهکارى ، پیروى و یا از رهبرى عادل ، نافرمانى کنى و یا در زمین فساد کنى ، و سفارش مى کنم تو را به تقواى الهى در همه جا و توبه از هر گناه نهانى را در نهان و از گناه آشکار را آشکارا به عمل آورى ))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله بندگان خدا را این چنین ادب آموخت و آنان را به مهر ورزی ومکارم اخلاق و آداب نیک فرا خواند.


"لیوان را زمین بگذار"

استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که
همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
شاگردان جواب دادند ۵٠ گرم، ١٠٠ گرم، ١۵٠ گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی‌دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی‌افتد.
استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می‌افتد؟
یکى از شاگردان گفت: دست‌تان کم‌کم درد می‌گیرد.
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست‌تان بی‌حس می‌شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می‌گیرند و فلج می‌شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می‌شود؟ من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت: دقیقاً. مشکلات زندگى هم مثل همین است.
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن‌تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی‌ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه‌شان دارید، فلج‌تان می‌کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود.
فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم‌تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی‌گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می‌شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می‌آید، برآیید!www.zibaweb.com
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذار. زندگى همین است


"تدریس مهر"
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای میسازم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سرایندهء عشق
آفرینندهء ماست.
مهربانی ست که ما را به نکویی,
دانایی,
زیبایی
و به خود میخواند.
جنتی دارد نزدیک٬زیبا و بزرگ
دوزخی دارد ـ به گمانم ـ
کوچک و بعید.
در پی سودا نیست
که ببخشد ما را
وبفهماندمان
ترس ما بیرون دایرهء رحمت اوست.

در مجالی که برایم باقی است
باز همراه شما مدرسه ای می سازم
که خرد را با عشق,
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر,
دین را با عرفان٬
همه را با تشویق تدریس کنند.
روی انگشت کسی
قلمی نگذارند,
ونخوانند کسی را حیوان
ونگویند کسی را کودن
و معلم هر روز روح را حاضر و غایب بکند
و بجز ایمانش
هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند.
مغزها پر نشود چون انبار,
قلب خالی نشود از احساس.
درس هایی بدهند
که بجای مغز, دل ها را تسخیر کنند.
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند.
در کلاس انشا
هرکسی حرف دلش را بزند.
غیر ممکن ها را از خاطره ها محو کنند.
تا کسی بعد از این
باز همواره نگوید :هرگز!
و به آسانی هم رنگ جماعت نشود.
زنگ نقاشی تکرار شود.
رنگ را در پاییز تعلیم دهند.
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن از قلهء کوه
وعبادت را در خدمت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل سبز
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار همه تکرار کنیم:
عدل
آزادی
قانون
شادی
امتحانی بشود که بسنجند ما را
تا بفهمند که چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم.

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازم
که در آن آخر وقت به زبانی ساده
شعر تدریس کنند.
و بگویند تا فردا صبح
خالق عشق نگه دار شما!

در کلاس روزگار"
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
در کنار این معلمان و درسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه را که درس می دهد
زندگی است
" و اما تو معلم"
پرندگان سینه سرخ خواندند و خواندند و خواندند،
اما تو معلم!
ادامه دادی

درآخرین ساعت روز
آخرین زنگ به صدادرآمد،
اما تو معلم !
ادامه دادی

گل های شمعدانی
روی تاقچه ی پنجره ها
همه مردند،
اما تو معلم !
ادامه دادی.

روزی چون شبی تیره وتارشد،
اماتوچراغ های کلاس راروشن کردی .
اما تو فقط
پنجره رابستی.

درختان کج وراست می شدند،
گویی که مارافرا می خواندند....
اماتوگفتی:....
بادآمدوکاغذهای روی میزت رابه هم ریخت،
" آلبرت کولوم "


انواع محبت
محبت‏بر دوگونه است : محبت صادق و محبت کاذب.


محبت صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و البته وقتى به کمال آگاهى پیدا کند، به آن دل مى‏بندد مانند محبت‏به خداوند، متقابلا کمال هم جاذبه دارد و محب را به سمت‏خود جذب مى‏کند و در حقیقت محبت صادق، دو جانبه است; اما محبت کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلى به آن کمال موهوم علاقمند گردد; مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت، محبت کاذب و جاذبه‏اى است که عین دافعه است; چنانکه افعیها با نفس کشیدن، برخى از حشرات را جذب مى‏کنند; اما نه براى پرورش و کمال بلکه براى هضم و نابود کردن. بنابراین، جذب آنان،جذب کاذب است.
زرق و برق دنیا نیز چنین است. انسان اگر به دنیا دل ببندد، دنیا جاذبه دارد و او را به سوى خود جذب مى‏کند; اما براى این که او را درهم بکوبد و نابود و سپس به صورت  زباله دفع کند، ولى ذات اقدس خداوند نه تنها محبوب مؤمنان است‏بلکه محب آنان نیز هست و آنان را به سمت‏ خود جذب مى‏کند تا آنها را بپروراند و احیا کند. از این رو، همان گونه که گفته شده:
الا کل شى‏ء ما خلا الله باطل
و کل نعیم لا محالة زائل
در مورد محبت نیز باید گفت هر محبتى غیر از محبت‏خدا باطل و دروغین است.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏فرماید:
دنیایى که شما را ترک مى‏کند، پیش از این که شما را ترک کند، شما آن را ترک کنید: «و آمرکم بالرفض لهذه الدنیا التارکة لکم‏»
در مثلها نیز آمده است: «عزل‏» از مقام به منزله طلاق مردان و حیض کارگزاران است: «العزل طلاق الرجال و حیض العمال‏». انسان هم سرانجام روزى از دنیا و لذایذ و مقامهاى آن عزل و محروم مى‏شود; از این رو قرآن دنیا را خانه فریب و نیرنگ معرفى مى‏کند.
البته منظور از دنیا آسمان و زمین نیست; زیرا اینها آیات الهى و نعمت‏خداست. ذات اقدس خداوند دنیا را چنین معرفى کند: مثل دنیا این است که بارانى ببارد و سرزمینى، سبز و خرم شود، ولى پس از مدتى خزانى در پى آن بیاید و آن را به صورت کاهى زرد در آورد و از بین ببرد:
«کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یکون حطاما».
چون «مثل‏» غیر از «ممثل‏» است، معلوم مى‏شود امور طبیعى مانند فصول چهارگانه، «دنیا» نیست. اینها آیات منظم و خوب است; یعنى پاییز در جاى خود به همان اندازه خوب و زیباست که بهار در جاى خود; چون اگر پاییز و زمستانى نباشد، هرگز بهارى نخواهد بود، ولى آن «من‏» و «ما» که چند صباحى خرمى و آنگاه پژمردگى را به دنبال دارد، «دنیا» است و چنین چیزى جاذبه‏اى دروغین دارد و هر محبتى که در کنار جاذبه دروغین باشد و یا محبت آن محبوبى که انسان را خوب جذب مى‏کند تا از بین ببرد، محبتى کاذب است و اصولا هر محبتى که به غیر خدا تعلق بگیرد چنین است، ولى در محبت الهى خداى سبحان لطف و فیض منبسط خود را گسترده است تا محب خود را به فضاى باز درآورد و به او پروبال بدهد تا پرواز کند. از این رو قرآن کریم مى‏فرماید:
«والذین آمنوا اشد حبا لله‏» .
بنابراین، اگر محبت کسى به دنیا و آخرت یا به خدا و غیر خدا یکسان باشد، او به این معنا، مؤمن نیست; زیرا معرفتش تام نیست و از همین جا معلوم مى‏شود که محور بحثها معرفت است، نه محبت چنانکه در مرحله بعد تبیین مى‏شود. چون خود محبت از فروعات بحثهاى محورى معرفت است.
نظامى گنجوى در پایان داستان «لیلى و مجنون‏» مى‏گوید: لیلى در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت. او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستى محبوبى برگزینى، دوستى مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوت خود را از دست‏بدهد و با یک بیمارى، همه نشاط او فرو بنشیند; دوستى بگیر که زوال‏پذیر نباشد. بنابراین، معرفت، محبت‏حقیقى مى‏آورد و غفلت، محبت کاذب. در قرآن کریم در باره محبت کاذب آمده است:
«کلا بل تحبون العاجلة و تذرون الاخرة وجوه یومئذ ناضرة الى ربها ناظرة و وجوه یومئذ باسرة تظن ان یفعل بها فاقرة‏»
شما متاع زودگذرى را دوست دارید و کسانى که چنین متاعى را به عنوان محبوب، برگزیده‏اند، در روز قیامت، چهره آنها افسرده است، ولى کسانى که خدا را به عنوان محبوب راستین پذیرفته‏اند، در آن روز چهره‏اى شادمان دارند.
نیز مى‏فرماید:
«و تحبون المال حبا جما»
شما مال را خیلى دوست دارید. کسى که به مال، خیلى علاقه‏مند باشد، در هنگام مرگ فشار بیشترى مى‏بیند; زیرا باید هنگام مرگ همه علاقه‏هاى دنیوى را رها کند. گاهى ممکن است اصل مال کم باشد، ولى علاقه به آن زیاد باشد. آنچه در این آیه آمده، این نیست که شما مال زیادى را دوست دارید، بلکه مى‏فرماید شما به مال، خیلى دل بسته‏اید. آنچه که مربوط به جمع مال و «اکتناز» است در سوره «توبه‏» و بعضى از سور دیگر آمده است. در سوره توبه مى‏فرماید:
«و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فى سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم‏» .
در سوره «همزه‏» نیز مى‏فرماید:
«ویل لکل همزة لمزة الذى جمع مالا و عدده یحسب ان ماله اخلده‏»
او مالى را جمع و شمارش کرده است و هر روز کوشیده تا بر ارقام ثروت اندوخته‏اش در بانکها، افزوده شود. او از داشتن مال وافر لذت مى‏برد; بدون این که بتواند از آن استفاده کند و در حقیقت، انباردار دیگران است. چنین انسانى تلاش مى‏کند و مشکل قیامت را خودش تحمل مى‏کند ولى لذت بهره‏ورى از مال را عده‏اى دیگر مى‏برند و این، خسارت بزرگى است. انسانى که اهل معرفت نباشد در انتخاب محبوب، خطا مى‏کند.

صلح واقعی

روزی پادشاهی اعلام کرد
به کسی که بهترین نقاشی صلح و دوستی را بکشد،
جایزه‌ای بزرگ خواهد داد.
هنرمندان زیادی نقاشی هایشان را برای پادشاه فرستادند
پادشاه به تمام نقاشی ها نگاه کرد،
ولی فقط به دو تا از نقاشی ها علاقه مند شد.
در نقاشی اول،‌ دریاچه‌ای آرام با کوههای صاف و بلند بود
همه گفتند: «بهترین نقاشی صلح است.»
در نقاشی دوم هم کوه بود، ولی کوهی ناهموار و خشن،
در بالای کوه هم آسمانی خشمگین و رعد و برق میزد
و باران تندی می‌بارید و در پایین کوه
آبشاری با آبی خروشان کشیده شده بود.
وقتی پادشاه از نزدیک به نقاشی نگاه کرد،
دید که پشت آبشار روی سنگ ترک برداشته،
بوته‌ای روییده و روی بوته هم پرنده‌ای لانه‌ای ساخته
و روی تخمهایش آرام نشسته است،
پادشاه نقاشی دوم را انتخاب کرد.
همه اعتراض کردند، ولی پادشاه گفت:
«صلح در جایی که مشکل و سختی نیست، معنی ندارد.
صلح واقعی وقتی است که
قلب شما با وجود همه مشکلات، آرام و مطمئن است؛
این معنی واقعی صلح ودوستی است.»

جور استاد؟...یا....
گفته اند: جور استاد به ز مهر پدر


جمله فوق را بارها از زمان کودکی شنیده و بسیاری از ما طعم تلخ آن را عملا تجربه کرده ایم . این جمله یاد آور همان روش های سنتی آموزش و پرورش یعنی روشی است که بر تحکم ,بر زور و ایجاد رعب و وحشت برای یادگیری متکی است. امروزه با پیشرفت های چشمگیر بشر در زمینه های مختلف علمی ,جنبه دیگری مورد تایید قرار گرفته است که بر پایه عشق ,مهرو محبت ,اعتماد,شناخت نیازها و توانایی های فراگیر و ایجاد شرایط مناسب برای رشد استعدادهای وی است ,بنا براین بهتر نیست جمله «مهر استاد به ز مهر پدر » را جایگزین عبارت قبلی کنیم؟ مهر پدر ,مهری است غریزی ,طبیعی و ناشی ازعلاقه خویشاوندی و مسلما ارزشمند ,اما مهر استاد ,یعنی محبتی که پرورش یافته ,هدایت شده ,هدفدار و دور از پیش داوری ها و تعصبات خانوادگی ,قومی و نژادی باشد و همه فراگیران را صرف نظر از تفاوت ها و توانایی ها ی انان در بر بگیرد ,ارزشی صد چندان خواهد داشت. از ان گذشته در جامعه کنونی ما که با مشکلات اقتصادی ,اجتماعی و فرهنگی بسیاری از خانواده ها فرزندان فرواوانی از محبت و توجه کافی پدران و مادران خود بی بهره اند و در نتیجه از احساس ایمنی لازم برای ادامه زندگی و رشد وشکوفایی محروم اند ,مهر استاد می تواند برخی از کمبودهای عاطفی این کودکان را جبران کند و زمینه را برای رشد و تکوین شخصیت انان فراهم آورد.


عوامل سوء تربیت کدامند؟ و یا چه عواملی باعث ایجاد اختلالات در تربیت افراد می شود؟


الف: قیود بیجای اجتماعی که مزاحم تجلی استعدادها و غرایز انسانی می شود و منتهی به سرکوفتگی غرایز می گردد. ب: تربیت های مبنی بر وحشت و ترس بی منطق، خصوصاً در کودکی ، مثلاً ترساندن کودک از چیزی ، بدون آنکه طفل بتواند منطقاً آنرا درک کند. این گونه ترس ها ، اشباحی از وحشت در روح طفل به وجود می آورد. ج: نازپروردگی که روح را پرتوقع و در مقابله با حوادث، ناتوان و در نتیجه مأیوس و بد بین و غیرمتکی به نفس بار می‌آورد. د: بیکاری ه: کار بیش از ظرفیت جسمی و روحی و: برخورد با حوادث هیجان آور و متأثر کننده یا محرک شهوت به وسیله روزنامه ها، رادیو و تلویزیون ها که به هر حال آدمی، را آرام نمی گذارد و همیشه در حال تحریک شهوانی یا غضبی نگه می دارد که محصول تمدن جدید است و نتیجه‌اش، کم حوصلگی ، تند خویی ، عصبانیت ، پیری زودرس و احیاناً بیماریهای عصبی است
تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟
تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی عمل است. اسلام بشر را متوجه این نکته می کند که هر چه هست عمل است. سرنوشت انسان را عمل او تشکیل می دهد. این یک طرز تفکر واقع بینانه و منطقی و منطبق با ناموس خلقت است. قرآن کریم راجع به عمل چه قدر صحبت کرده باشد، خوبست؟ و چه قدر تعبیرات رسا و زیبایی در این زمینه دارد، مثلاً "و ان لیس للانسان الا ما سعی" برای بشر هر آنچه که کوشش کرده است، نیست. یعنی سعادت بشر درگرو عمل اوست. "فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره" اگر هر کس به اندازه وزن یک ذره کار خیر بکند، آن کار خیر او از بین نخواهد رفت. به او خواهد رسید و اگر به اندازه وزن یک ذره کار بد بکند، از میان نخواهد رفت و به او خواهید رسید. این تعلیم یکی از بزرگترین تعلیمات برای حیات یک ملت است. وقتی یک ملت فهمید که سرنوشتش به دست خودش است. سرنوشت او را عمل خودش تعیین می کند، آن وقت متوجه علم و نیروی خودش می شود ، متوجه اینکه هیج چیز به درد من نمی خورد مگر عمل و نیروی من که صرف فعالیت و سعی می شود. این خودش عامل بزرگی است برای حیات. شما اگر می‌‌بینید در صدر اسلام، مسلمین آنقدر جنبش و جوشش داشتند، چون یکی از اصول افکارشان همین بود. آنها این تعلیم را که از سرچشمه گرفته بودند، هنوز منحرف نکرده بودند، فکرشان این بود که هر چه من عمل و سعی می کنم و هر چه که می‌جنبم، (البته عمل یک مسلمان اختصاص به عمل جوارح ندارد، بلکه نیت او هم باید صحیح باشد، ایمانش هم باید صحیح باشد)،‌فقط همین است که به درد من می خورد و جز این، چیز دیگری نیست.... این چه قدر به انسان اعتماد به نفس می دهد، چقدر انسان را متکی به نیروی خودش می کند؟! از جمله تعلیمات اسلام که در همان صدر اسلام کم و بیش آسیب دید و هرچه گذشت این آسیب زیادتر شد.همین مسئله است.
1- سوره نجم آیه 39
2- سوره زلزله آیه 8-7


وظیفه معلم چیست؟
وظیفه معلم بیشتر از اینکه به بچه‌ها یاد بدهد این است که کاری بکند که قوه تجزیه و تحلیل او قدرت بگیرد. نه اینکه فقط در مغز وی معلومات بریزد که اگر معلومات خیلی فشار بیاورند ذهن بچه راکد می‌شود، هدف باید رشد فکری دادن به متعلم و جامعه باشد.


"تاثیر مهرورزی در ارزشیابی"
به نظر بسیاری از روان شناسان، یکی از بهترین شرایط یادگیری می تواند ساعت امتحان باشد. معلم متعهد، از هر موقعیتی برای یاد دادن و افزایش معلومات دانش آموزان خود و ایجاد تغییرات رفتاری پایدار در آنها بهره می گیرد. معلم مجرب و دلسوز، هرگز جلسه امتحان را به یک صحنه دادگاه و یا حسابرسی تبدیل نمی کند.
معلم مهربان، با چهره ای گشاده، سعی می کند عوامل مخرب و اضطراب زا را از جلسه امتحان دور نماید. معلم وارسته کوشش می کند قبل از آغاز امتحان، با چهره ای متبسم و خندان و با بیان جملاتی گیرا و خوشایند، دانش آموزان را از حالت هیجان زدگی و تنش روانی - عضلانی، بیرون آورد.
معلم با چند جمله کوتاه، همراه با شوخ طبعی، می تواند همانند ساعات کلاس درس، آرامش روانی - عضلانی را به همه دانش آموزان، ارزانی دارد.
معلم توانا و دلسوز به خوبی می داند که هرگونه تهدید، تحقیر و تنبیه، اضطراب بچه ها را بیشتر می کند و در عوض، چهره گشاده و متبسم معلم، صدای آرام و جملات دلنشین و اطمینان بخش او می تواند اضطراب آنان را کاهش داده، اعتماد به نفسشان را تقویت کند.
واقعیت این است که نحوه تهیه و تنظیم سؤالهای امتحان نیز می تواند نقش قابل توجهی در کاهش یا تشدید اضطراب دانش آموزان داشته باشد. آشنا بودن دانش آموزان با نوع سؤالهای معلم یا معلمان، بسیار حایز اهمیت است. به عنوان مثال اگر دانش آموزان چند روز قبل از شرکت در جلسه رسمی امتحان، طی آزمون مشابهی با چند نمونه از سؤالها آشنا شوند، در کاهش اضطراب آنها بسیار مؤثر واقع خواهد شد.
به طور کلی در تهیه و تدوین سؤالهای امتحان، می بایست به نکات زیر توجه نمود:
1- طراح سؤالها می بایست در درجه اول هدفهای یادگیری را در نظر بگیرد.
2- سؤالها امتحان می بایست به گونه ای تهیه و تنظیم گردد که آموخته های شاگردان را ارزیابی کند، و نه نادانسته های آنها را.
3- معلم می بایست هدف اصلی خود را از هر امتحان کاملاً مشخص و معین نماید.
4- در تهیه سؤالها لازم است سطوح عمومی دانش آموزان مورد توجه قرار گیرد و نه توانمندیهای خاص برگزیدگان کلاس.
5- سؤالهای امتحان می تواند به گونه ای باشد که دانش آموزان قدرت مقایسه و قضاوت را نیز داشته باشند.
6- سؤالها باید به صورتی تنظیم گردد که دانش آموزان، فرصت به کار بستن معلومات خود را در موقعیت های دیگر داشته باشند.
7- نوع و تعداد سؤالها می بایست متناسب با توان ذهنی دانش آموزان و مدت زمانی باشد که در اختیار آنان قرار می گیرد.
8- سؤالها باید کاملاً خوانا، روشن، صریح، قابل فهم و بی نیاز از تعبیر و تفسیر باشد. هر گونه ابهام در سؤالها مطروحه می تواند موجب تشدید اضطراب شاگردان شود.
9- امتحان و ارزشیابی می بایست به صورت مستمر و دایمی انجام بپذیرد و دانش آموزان با هدف معلم از برگزاری امتحان، نحوه سؤالها و غیره، به خوبی آشنا شوند.
10- در مجموع، شرایط امتحان و سؤالهای امتحانی باید به گونه ای باشد که همه شاگردان احساس کنند در یک جلسه آموزشی حضور دارند.

 

خانواده مهمترین کانون مهر ورزی
تاثیر تربیت‏ خانوادگى و وراثت در اخلاق


همه مى‏دانیم که اولین مدرسه براى تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده است، و بسیارى از زمینه‏هاى اخلاقى در آنجا رشد و نمو مى‏کند; محیط سالم یا ناسالم خانواده تاثیر بسیار عمیقى در پرورش فضائل اخلاقى، یا رشد رذائل دارد; و در واقع باید سنگ زیربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود. اهمیت این موضوع، زمانى آشکار مى‏شود که توجه داشته باشیم که اولا کودک، بسیار اثر پذیر است، و ثانیا آثارى که در آن سن و سال در روح او نفوذ مى‏کند، ماندنى و پا برجا است! این حدیث را غالبا شنیده‏ایم که امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود: (العلم فى الصغر کالنقش فى‏الحجر); تعلیم در کودکى همانند نقشى است که روى سنگ کنده مى‏شود!» (که سالیان دراز باقى و برقرار مى‏ماند.) کودک بسیارى از سجایاى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خویش مى‏گیرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند که به راحتى کودکان از بزرگترهاى خانواده کسب مى‏کنند; و رذائلى مانند دروغ و خیانت و بى‏عفتى و ناپاکى و مانند آن را نیز از آنها کسب مى‏نمایند. افزون بر این، صفات اخلاقى پدر و مادر از طریق دیگرى نیز کم و بیش به فرزندان منتقل مى‏شود، و آن از طریق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نیستند، بلکه صفات اخلاقى و روحانى نیز از این طریق به فرزندان، منتقل مى‏شود، هرچند بعدا قابل تغییر و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤولیت را از فرزندان بطور کلى سلب کند. به تعبیر دیگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مى‏گذارند، از طریق تکوین و تشریع، منظور از تکوین در اینجا صفاتى است که در درون نطفه ثبت است و از طریق ناآگاه منتقل به فرزند مى‏شود، و منظور از تشریع، تعلیم و تربیتى است که آگاهانه انجام مى‏گیرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مى‏شود. درست است که هیچ کدام از این دو جبرى نیست ولى بدون شک زمینه‏ساز صفات و روحیات انسانها است، و بسیار با چشم خود دیده‏ایم که فرزندان افراد پاک و صالح و شجاع و مهربان، افرادى مانند خودشان بوده‏اند و بعکس، آلوده زادگان را در موارد زیادى آلوده دیده‏ایم. بى‏شک این مساله در هر دو طرف استثنائاتى دارد که نشان مى‏دهد تاثیر این دو عامل (وراثت و تربیت) تاثیر جبرى غیر قابل تغییر نیست. با این اشاره به قرآن مجید باز مى‏گردیم و مواردى را که قرآن به آن اشاره کرده است، مورد بررسى قرار مى‏دهیم.
1- انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا (سوره نوح، آیه‏27)
2- فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و کفلها زکریا (سوره آل عمران، آیه‏37) 3- ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین - ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم (سوره آل عمران، آیه‏33 و 34)
4- یا ای-ها الذین آمنوا قوا ان-فسکم واهلیکم نارا و قوده-ا الناس و الحجارة (سوره تحریم، آیه‏6)
5- یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا (سوره مریم، آیه‏28)
ترجمه:
1- چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى‏کنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى‏آورند!
2- خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویى پذیرفت; و بطور شایسته‏اى، (نهال وجود) او را رویانید (و پرورش داد); و کفالت او را به «زکریا» سپرد.
3- خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند; و خداوند شنوا و دانا است (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت‏خود، آگاه مى‏باشد).
4- اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسان و سنگها است نگه دارید!
5- اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد کاره‏اى! تفسیر و جمع‏بندى در نخستین آیه‏مورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مى‏کند، تقاضاى خود را با این دلیل مقرون مى‏سازد، که اگر آنها باقى بمانند سایر بندگان تو را گمراه مى‏کنند،و جز نسلى فاجر و کافر از آنها متولد نمى‏شود (انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لایلدوا الا فاجرا کفارا ). این سخن ضمن این‏که نشان مى‏دهد افراد فاسد و مفسد که داراى نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حیات ندارند و باید به عذاب الهى گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت‏خانوادگى، و حتى عامل وراثت مى‏تواند در اخلاق و عقیده مؤثر باشد. قابل توجه این که نوح علیه السلام بطور قاطع مى‏گوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود که نجات از آن، کار آسانى نبود; نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بى‏اختیار به سوى خود بکشاند. بعضى گفته‏اند آگاهى نوح بر این نکته به خاطر وحى الهى بوده، که به نوح فرمود: «انه لن یؤمن من قومک الا من قد آمن; جز آنها که (تاکنون) ایمان آورده‏اند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه‏36) ولى روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمى‏شود، بنابراین بعید نیست که نسبت‏به نسل آینده بر اساس امور سه گانه‏اى که گفته شد (محیط، تربیت‏خانوادگى و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد. در بعضى از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامى که فرزند آنها به حدتمیز مى‏رسید، او را نزد نوح علیه السلام مى‏بردند، و به کودک مى‏گفتند این پیرمرد را مى‏بینى، این مرد دروغگویى است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنى)! و به این ترتیب نسلهاى فاسد، یکى پس از دیگرى مى‏آمدند و مى‏رفتند. در قرآن مجید در داستان حضرت مریم علیها السلام زنى که از مهمترین و با شخصیت‏ترین زنان جهان است، تعبیراتى آمده که نشان مى‏دهد مساله وراثت و تربیت‏خانوادگى و محیط پرورشى انسان در روحیات او بسیار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تاثیر این امور توجه داشت. از جمله روحیات مادر اوست که از زمان باردارى، پیوسته او را از وسوسه‏هاى شیطان به خدا مى‏سپرد، و آرزو مى‏کرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتى براى این کار نذر کرده بود. آیه فوق مى‏گوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایسته‏اى گیاه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا). تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که براى برخوردارى از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنین‏اند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربیت‏خانوادگى و هم محیط. و قابل توجه این که در ذیل این جمله مى‏افزاید و کفلها زکریا; و خداوند زکریا را براى سرپرستى و کفالت او (مریم) برگزید . پیدا است‏حال کسى که در آغوش حمایت پیامبر عظیم‏الشانى است که خداوند او را براى کفالت او برگزیده است. و جاى تعجب نیست که با چنین تربیت عالى، مریم به مقاماتى از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده: «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب; هر زمان زکریا وارد محراب او مى‏شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى‏دید; از او پرسید اى مریم! این را از کجا آورده‏اى؟ گفت: این از سوى خداست; خداوند به هر کس بخواهد، بى‏حساب روزى مى‏دهد.» آرى آن تربیت‏بهشتى نتیجه‏اش این اخلاق و غذاى بهشتى است! در سومین آیه‏مورد بحث که در واقع مقدمه‏اى براى آیه‏مربوط به مریم و کفالت زکریا محسوب مى‏شود، باز سخن از تاثیر عامل وراثت و تربیت در پاکى و تقوا و فضیلت است; مى‏فرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برترى داد; آنها دودمانى بودند که (از نظر پاکى و فضیلت، بعضى از آنها از بعضى دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفى آدم و نوحا وآل‏ابراهیم و آل عمران على العالمین - ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم). گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت‏خانوادگى و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایى براى مساله مورد بحث، یعنى تاثیر وراثت و تربیت در شخصیت و تقوا و فضیلت است. در روایاتى که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنى اشاره شده و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتى یک انسان و مساله وراثت، تاثیر عمیقى در شایستگیها و لیاقتهاى او براى پذیرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمى‏توان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائى برخور دارند، با افراد دیگرى که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست‏برخوردار بوده‏اند، مقایسه کرد. در چهارمین آیه، خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و مى‏گوید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خود و خانواده خویش را از آتشى که آتش‏افروزه و هیزمش انسانها و سنگهاست، برکنار دارید! » (یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس والحجارة) این آیه، به دنبال آیاتى است که در آغاز سوره تحریم آمده و به همسران پیامبر صلى الله علیه و آله هشدار مى‏دهد که دقیقا مراقب اعمال خویش باشند; سپس مطلب را به صورت یک حکم عام مطرح نموده و همه مؤمنان را مخاطب ساخته است. بدیهى است، منظور از آتش در اینجا همان آتش دوزخ است، و دور داشتن از آن، جز از طریق تعلیم و تربیت‏خانواده که موجب ترک معاصى و اقبال بر طاعات و تقوا و پرهیزگارى گردد، نخواهد بود; و به این ترتیب این آیه هم وظیفه سرپرست‏خانواده را نسبت‏به خانواده تحت‏سرپرستى خود روشن مى‏سازد، و هم تاثیر تعلیم و تربیت را در تقوا و فضائل اخلاقى. این برنامه‏اى است که باید از نخستین سنگ زیر بناى خانواده یعنى از مقدمات ازدواج، سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامه‏ریزى صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود. در حدیثى مى‏خوانیم هنگامى که آیه‏فوق نازل شد، یکى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟ فرمود: «تامرهم بما امر الله و تنهاهم عما نهاهم الله ان اطاعوک کنت قد وقیتهم، و ان عصوک کنت قدقضیت ما علیک; آنها را امر به معروف و نهى از منکر کن، اگر از تو پذیرا شوند، آنها را از آتش دوزخ حفظ کرده‏اى و اگر نپذیرند، وظیفه خود را انجام داده‏اى!» این نکته نیز روشن است که امر به معروف یکى از ابزار کار براى دور داشتن خانواده از آتش دوزخ است; و براى تکمیل این هدف باید از هر وسیله استفاده کرد و از تمام جنبه‏هاى عملى، روانى و قولى کمک گرفت; حتى بعید نیست آیه، شامل مسائل مربوط به وراثت نیز بشود; مثلا، به هنگام انعقاد نطفه غذاى حلال خورده باشد، و به یاد خدا باشد تا جنین در حال انعقاد نطفه از وراثت مثبتى برخوردار گردد، چرا که دور نگه داشتن از آتش، همه آنها را شامل مى‏شود.


"کیسه های پلاستیکی"
معلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند. او به آن‌ها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدم‌هایى که از آن‌ها بدشان می‌آید، سیب‌زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
فردا بچه‌ها با کیسه‌هاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه بعضی‌ها ٢، بعضی‌ها ٣، بعضی‌ها تا ۵ سیب‌زمینى بود. معلّم به بچه‌ها گفت تا یک هفته هر کجا که می‌روند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم‌کم بچه‌ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب‌زمینی‌‌هاى گندیده. به علاوه، آن‌هایى که سیب‌زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند.
معلّم از بچه‌ها پرسید: «از این که سیب‌زمینی‌ها را با خود یک هفته حمل می‌کردید چه احساسى داشتید؟» بچه‌ها از این که مجبور بودند سیب‌زمینی‌هاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.
آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وضعیتى است که شما کینه آدم‌هایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه می‌دارید و همه جا با خود می‌برید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوى بد سیب‌زمینی‌ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می‌خواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»
نتیجه اخلاقى داستان
کینه هر کسى را که به دل دارید بیرون بریزید وگرنه باید آن را تا آخر عمر با خود حمل کنید. بخشیدن دیگران بهترین کارى است که می‌توانید بکنید. دیگران را دوست بدارید حتى اگر آن‌ها شما را دوست نداشته باشند.

تنبیه سخت
در قصه ای قدیمی حکایت می کنند که وقتی روزی روزگاری در سرزمینی دور، مردم گناهان بسیار کردند ومورد خشم خداوند قرار گرفتند. خداوند بر آن شد تا تنبیهی سخت بر آنها مقررفرماید.

تنبیهی سخت تر از آتش و سیل وزلزله وقحطی و بیماری ، تنبیهی که نسلها را سوزنده تر از آتش بسوزاند، بی آنکه کسی ببیندش یا بر آن واقف شود.

پس خداوند دو کلمه ی(( دوستت دارم)) را از ذهن و قلب مردم پاک کرد، چنان که از روز ازل آن کلمات را نه شنیده، نه گفته ونه احساس کرده باشند.

ابتدا همه چیز عادی و زندگی به روال همیشگی خود درگذر بود. اما بلا کم کم رخ نمود. زمانی که مادری می خواست عشقی بی غش تقدیم فرزند کند،هنگامی که دو دلداده می خواستند کلام آخر را بگویند و خود را یکباره به دیگری واگذارند،آنگاه که انسانها ، دو همسایه ، دو دوست در سینه چیزی گرم و صادقانه احساس می کردند و می خواستند که آن را نثار دیگری کنند ، زبانها بسته بود و چشمها منتظر و آن کلامی که پاسخگوی همه ی این نیازها بود ، از دهان کسی بیرون نمی آمد و تشنگی ها سیراب نمی شد.

و بعد...

کم کم سینه ها سرد شد، روابط گسست و ملال و بی تفاوتی جایگیر شد. دیگرکسی حرفی برای گفتن به دیگری نداشت. آدم ها در خود فسردند و در تنهایی بی وقفه از خود پرسیدند:
چه شد که ما به این جا رسیدیم، کدام نعمت از میان ما رخت بر بست؟ و اندوه امانشان را برید.

خداوند دلش بر این قوم که مفلوک تر از همه ی اقوام جهان شده بودند، سوخت و کلمات (( دوستت دارم)) را به ذهن و قلب آنها بازگرداند............

خدا را شکر که ما هنوز می توانیم به تو بگوییم :

* دوستت دارم *


همه روز، روزه بودن؛ همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن ؛ سفــر حجاز کردن
ز مدینه تـا بـه کعبه، سـر و پـا بـرهنه رفتن
دو لـب از بـــرای لبیــک وظیـفـه بــاز کـردن
بـه مساجد و معابد ، همه اعتکاف جستن
ز ملاهـی و منـاهی هـمـه احـتــراز کــردن
شب جمعه ها نخفتن، بـه خدای راز گفتن
ز وجـود بــی نـیـازش طـلـب نـــیـــاز کــردن
" بــه خــدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد"
که بــه روی نــا امیـدی در بستـه بـاز کـردن

"شیخ بهایی"

مهر،مهر می آفریند
مهر،مهر می آفریند
مهر زندگی می بخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد،امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی مهر می آفریند
مهر،مهر می آفریند


بوی خوش آشنایی!

آهنگ دلنشین نسیم پاییزی که برگهای درختان را با نوازشی لطیف و موزون از شاخه جدا میکنه، روح و جان آدمی را به وجد میاره. نسیم ملایم و مهربان در گوش طبیعت زمزمه میکنه که زمان تغییر هست. باید خود رو برای پویایی و شروعی دوباره آماده کنی. کم کم درختان برگهای سبز و دشتها پوشش خود رو از دست میدن و سبکبال آماده خواب شیرین میشند. خوابی که به معنای مرگ و نیستی نیست بلکه به مفهوم آماده شدن برای شروع و رویشی دوباره است. زیبایی پرواز دسته های پرندگان مهاجر بر پهنه آسمان آبی و مزین شده با ابرهای قشنگ و باران آور، که از یک نقطه به نقاط متناسب آب و هوایی برای ادامه حیات مهاجرت میکنند ، تماشایی و قلم از توصیف آن ناتوان هست.
بهار پر از شور و شوق و هیجان و تابستان گرم و اینک پاییز ...
پاییز با ماه مهر و پیام مهر ورزی آغاز میشه.
لبخند زیبای کودکان و نوجوانان و جوانان آماده آموختن و شور و اشتیاق معلمان برای یاد دادن همه مظاهری از این مهر ورزی هستند.
کمتر کسی هست که با دیدن کلاس اولیها با اون لباسهای رنگارنگ و چهره های معصومانه و شادابشون یاد خاطرات روزهای اول دبستان خودش نیوفته و غرق در خاطرات آن روزهای خوب و شیرین نشه.
آری زمان خیلی زود میگذره.
• به خودمون هشدار بدیم که قدر لحظات شیرین و با هم بودن را بدونیم. خیلی زود امروز تبدیل به خاطره ای میشه که فردا تنها یادی ازش باقی خواهد ماند.
• امروز که دیگری به مهر ما نیاز دارد، آغوش باز کنیم که فردا بسیار دیر است!


با محبت شاید، با خشونت هرگز...........................
با خشونت هرگز
بچه ها لال شوید بی ادب ها ساکت
سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم
بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند
درس ومشق خودرا
باید امروزیکی رابزنم اخم کنم و
نخندم اصلا
تابترسندازمن وحسابی ببرند
****
خط کشی آوردم درهوا چرخاندم
چشم ها درپی چوب تنبیه هرطرف می غلطید
مشق هارابگذارید جلو زود معطل نکنید
اولی کامل بود خوب ،دومی بدخط بود برسرش دادزدم
سومی می لرزید خوب گیر آوردم
صید در دام افتاد وبه چنگ آمد زود
****
دفترمشق حسن گم شده بود
این طرف آنطرف نیمکتش را میگشت
تو کجایی بچه بله آقا اینجا همچنان میلرزید
" پاک تنبل شده ای بچه بد "
" به خدا دفترمن گم شده آقا همه شاهد هستند"
****
" مانوشتیم آقا "
بازکن دستت را خط کشم بالا رفت خواستم برکف دستش بزنم
اوتقلا میکرد چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد
گوشه صورت اوقرمزبود
هق هقی کرد وسپس ساکت شد همچنان میگرید
مثل شخصی آرام به خروش وناله
****
ناگهان حمدالله درکنارم خم شد
زیر یک میز کناردیوار دفتری پیدا کرد
گفت : آقا ایناهاش دفترمشق حسن
چون نگاهش کردم خوش خط وعالی بود
غرق در شرم وخجالت گشتم
جای آن چوب ستم بردلم آتش زد
سرخی گونه او به کبودی گردید
صبح فردا دیدم که حسن با پدرش ویکی مرد دگر
سوی من میایند خجل و دل نگران
منتظر ماندم من تا که حرفی بزنند شکوه ای یاگله ای
یا که دعوا شاید سخت در اندیشه انان بودم
پدرش بعد سلام گفت" لطفی بکنید وحسن را بسپارید
به ما "
گفتمش چی شده آقا رحمان
گفت این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده بچه سر به هوا یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است زیر ابرو وکنارچشمش
متورم شده است
درد سختی دارد می بریمش دکتر با اجازه آقا
چشمم افتاد به چشم کودک
غرق اندوه وتاثرگشتم
من شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر
من چه کوچک بودم
اوچه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم
به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود ونمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام
بعد از آن هم دیگر در کلاس درسم
نه کسی بد اخلاق نه یکی تنبل بود
همه ساکت بودند تاحدود امکان درس هم میخواندند
من به یاد آوردم این کلام از مولا (ع)
که به هنگامه خشم
نه به فکر تصمیم نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من عصبانی باشم

با محبت شاید ،گرهی بگشایم با خشونت هرگز

 

حدیث مهرورزی


رسول خدا (ص) : مهرورزی ومحبت روش و و سنت من است.
قرآن کریم: انک لعلی خلق عظیم ( سوره قلم / آیه 4)
همانا بدرستیکه تو دارای اخلاق نیکو هستی .
پیامبر اسلام (ص): ان حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره ( جامع السعاده/ ج 1 ص 273)
حسن خلق نیکی دنیا و آخرت را به دنبال دارد.
امام علی (ع) :حسن الخلق خیر الرفیق ( بحار الانوار/ ج77/ص 396)
خوش اخلاقی بهترین رفیق آدمی است .
امام صادق (ع):لاعیش اهنأ من حسن الخلق( علل الشرایع / ج2/ ص 246)
هیچ زندگانی گواراتر از حسن خلق نیست .
امام صادق (ع):من ساء خلقه عذّب نفسه ( جامع السعاده/ ج 1 ص 271)
هرکس بداخلاق باشد خودرا عذاب می دهد .
امام صادق (ع):از مانیست کسی که هنگام خشم ، خویشتندار بوده و با همنشینان و دوستان خود خوش اخلاق و خوش رفتار نباشد. (الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج2 ص 350)
امام موسی کاظم(ع):مهرورزی ودوستی با مردم نصف عقل است .

رسول خدا (ص)
مهرورزی ومحبت روش و و سنت من است.

حضرت محمّد (ع):
فرزندانتان را در نیکوکاری یاری کنید. هر کس که بخواهد، عقوق را از فرزندانشان خارج می سازد .

حضرت محمّد (ع):چنان که پدرت بر تو حقی دارد، فرزندانت نیز حق دارند.

حضرت محمّد (ع): چنانکه فرزندت در اثرنافرمانی،عاق پدرومادرمی شود،پدر و مادر نیز ممکن است در اثر عدم انجام وظیفه عاق فرزند شوند.

حضرت محمّد (ع):خدا رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را به نیکی کردن به خودشان وادار نمایند.

 

چگونه کلاس درس را اداره و کنترل کنیم؟


از مهمترین عواملی که در اداره ، کنترل و رهبری کلاس درس به معلمان می تواند کمک کند و به عنوان عوامل موثر مطرح باشد می توان به:الف – شخصیت معلم ب – دانش معلم – ج – مهارتهای تدریس نام برد.
مجموعه ای از ویژگیهای رفتاری هر فرد نماینده شخصیت آن فرد است . معلم باید فردی صبور ، خونگرم ،مهربان و اجتماعی باشد. و سعی کند با رفتار های خوب و مناسب خود اثر مثبت بر رفتار دانش آموزان بگذارد. معلمی در اداره ،هدایت و رهبری کلاس درس خودموفق است که توانایی حل هوشمندانه تعارضها و تضاد های موجود در مباحث کلاسی را دارا باشد. یعنی در هنگام بحث و گفتگو دانش آموزان با توجه به روشهای معقول سعی کند آن تضادها و اختلافات را در بین دانش آموزان حل کند. و اگر در این راه توفیقی بدست نیاورد ممکن است چنین دانش آموزانی را به کلاس دیگر انتقال دهد. و یا ممکن است ابتدا در حل تضاد بکوشد و اگر موفق نشد آنان را از یکدیگر جدا کند و می توان از مربی پرورشی و مشاورین مدرسه هم کمک گرفت. ولی بهتر است معلم از عقل سلیم خود بهره بگیرد. اگر می خواهید یک معلم خوب و موفق در اداره و کنترل کلاس باشید باید از خودتان شروع کنید. و باید آنقدر به موضوع درس مسلط باشید که با بیان خوب و رسا چنان درس بدهید که دانش آموزان را مجذوب خود نمایید. و در این زمینه معلمان تازه کار بخصوص می توانند به مطالعه کتابهای مربوط به روان شناسی تدریس – یادگیری بپردازند. و همیشه با توجه به پیشرفت علوم و تکنولوژی در دنیا ایجاب می کند معلم از تازه های علم آگاه و باخبر باشد و در زمینه فنی و اجتماعی و چگونه برقراری ارتباط با دانش آموزان همیشه آماده باشد .

                معلم پیوسته معلومات و اطلاعات خود را باید به روز و نو کند. باید علم خود را گسترش دهد. تا بتواند از عهده پاسخگویی به پرسشهای دانش آموزان در سطح بالاتر بر آید. و از پاسخ دادن نادرست به سوالات دانش آموزان پرهیز کند. و در صورتی که جواب سوال دانش آموزان را نمی داند باید آنقدر مهارت داشته باشد که به نحوی سوال را به شکل دیگر به خود دانش آموزان به عنوان کار تحقیق ارائه دهد. علاوه بر تسلط به موضوع درس معلم باید مفهوم یادگیری و یاد دادن را بداند. درس دادن شامل فعالیتهای معلم می باشد. که باعث واداشتن دانش آموزان به توجه ، مشاهده ، ایجاد ارتباط ، یاداوری ، استدلال و نتیجه گیری می شود. معلم باید نسبت به نیاز هاو احساسات دانش آموزان کلاس حساس باشد همه یادگیرندگان یک کلاس شما بچه های باهوش نیستند از نظر میزان هوش و توانایی ذهنی و جسمی و از نظر استعداد متفاوت هستند. و چه دانش آموزان با هوش و چه دانش آموزان کم هوش و چه دانش آموزان منظم و مرتب و چه آنهایی که سرکش و یاغی و یا بازیگوش هستند همگی نیاز به حمایت و تشویق دارند. و معلم نباید از انتقاد کردن بیش از حد لازم استفاده کند . و لازم نیست زیرا گاهی وقتها انتقاد کردن بیش از حد معلم می تواند تبدیل به حالت سرزنش و سر کوفت زدن از نظر دانش آموز جلوه کند. و احتمالا اثر تخریبی آن بیش از فوایدش خواهد بود. معلم باید کار هایش قبل از ورود به کلاس سازمان یافته وآماده نماید یعنی از وقت و زمان خود به خوبی استفاده کند. و از قبل برنامه آموزشی خود را تنظیم کرده و برای عوض کردن موضوع بحث و گفتگو از لحظه ها در کلاس خوب استفاده نماید. در کلاس فعالیتهای متنوعی را به کار گیرد. زیرا باعث می شود هر حادثه یادگیری مقدمه و بهانه ای برای حادثه یادگیری دیگر باشد. از برنامه یا جدول یادگیری مثل جدول تحلیل محتوایی درس و طرح درس مناسب که از قبل آماده کرده است و مورد بررسی قرار داده است استفاده کند این بخصوص برای معلمان تازه کار امر ضروری است. و معلم تمام تلاش خود را باید بکار بگیرد تا کلاس خود را به صورت زنده و شاد و فعال اداره کند. ولی بر دانش آموزان فشاری بیش از حد توانشان وارد نکند. و به دانش آموزان فرصتهای بیشتری بدهد تا خود برای یادگیری آماده کند.

           یک معلم باید دانش آموزان خود را برای یادگیری انگیخته نگه دارد. و چنان فضای روانی مناسبی را ایجاد کند که دانش آموزان را نسبت به یادگیری مطالب و گوش دادن و کنجکاو بودن آماده نگه دارد. موجباتی را فراهم نماید که هر چند دانش آموزان در حال نشسته به یادگیری بپردازند. زیرا بعضی مواقع بچه ها از نشستن روی صندلی معمولا نا مناسب مدارس خسته و شکایت می کنند. معلم باید آگاه باشد و چنان کنترل کلاس را در اختیار بگیرد که گویی چشمی نیز در پشت سر خود دارد. و هیچوقت دانش آموزان نباید احساس کنند که تحت کنترل یا فشار معلم هستند. معلمی هم حرفه و هم هنر است. معلم باید خوب مهارتهای تدریس را در کلاس در موقعیت های مناسب به کار بگیرد. بطوری که این مسئله می تواند باعث جلب توجه و جذب و افزایش علاقه دانش آموزان به سوی فعالیتهای یادگیری شود. شما می توانید از مهارتها ، تجربیات معلمان برجسته و قدیمی و یا موفق در همان مدرسه یا مدارس دیگر استفاده کنید. هر معلم از قبل باید مهارتهای لازم را برای آن درس مشخص نماید و آنها را در مدت زمان مناسب تمرین و تکرار کند و بیاموزد. ودر ضمن ارتباط معلم با دانش آموزان باید مطلوب باشد. در آن صورت حاصل آن نوعی اشتراک اطلاعات ، معلومات و مهارتها میان معلم و دانش آموزان خواهد بود. یکی از راههای کنترل و مدیریت کلاس طرح پرسشهای مناسب توسط معلم ، جهت برانگیختن تفکر و جهت دادن به مسیر یادگیری دانش آموزان به هنگام انجام فعالیتها است. معلم باید از انواع پرسشهای علمی مانند پرسشهای سازنده ، واگرا ، همگرا ، موضوع مدار ، فرد مدار ، پرسشهای مناسب برای دریافت و پرورش ایده ها دانش آموزان و پرسشهای متمرکز کننده ، پرسشهای برای پرورش مهارتهای یادگیری و... استفاده کند و در زمینه سنجش و اندازه گیری اطلاعات کافی داشته باشد زیرا مطرح شدن پرسش توسط معلم یکی از راههای کنترل و اداره فعالیتهای کلاسی به شمار می آید. معلم برا اینکه دانش آموزان خود را کنترل کند باید آنها را بشناسد و آنها را در امر یادگیری و سایر فعالیتهای کلاسی مشارکت دهد. و تشویق کند و استفاده از همکاری دانش آموزان در فعالیتهای یادگیری امری ضروری برای رهبری ، هدایت ، اداره کلاس درس است و همچنین نوعی احترام گذاشتن به دانش آموزان می باشد وقتی شما در مدیریت و امر یادگیری از آنها کمک می گیرید آنها احساس خوبی پیدا می کند. حتی شما می توانید برای حل برخی از مشکلات کلاس با آنها مشورت نماید و از آنها نظر خواهی کنید.

         تا جایی که امکان دارد از اطلاعات و آموخته های قبلی دانش آموزان در امر تدریس استفاده کنید. و تنها از روش سخنرانی در کلاس استفاده نکنید زیرا این روش به تنهایی برای دانش آموزان بخصوص دانش آموزان بازیگوش و فضول و نا آرام که دوست ندارند گوش دهند و یا یاداشت برداری کنند زیاد مفید نیست و نتیجه خوبی به همراه ندارد. بهتر از از روشهای مختلف و متنوع مانند روش مباحثه ای که دانش آموزان را برای شرکت فعال در پاسخ گویی به سوالات ، اظهار نظر و رقابت مثبت و دفاع از نظر خود تشویق می کند استفاده کنید و یا می توانید از روشی به نام روش تمرین وتکرار که همواره سبب ترغیب دانش آموزان به انجام یادگیری مهارتها می شود استفاده کنید و گاهی وقتها می توانید از روش پژوهش گروهی که نوعی فعالیت دسته جمعی دانش آموزان در گروه های کوچک به منظور انجام دادن امر مطالعه و سازماندهی یادگیری است استفاده نماید البته در این مورد باید حتما معلم از قبل مراحل جریان پژوهش گروهی را با دانش آموزان در میان بگذاردو آن را بررسی و کنترل کند. این روش بهتر دانش آموزان را برای زندگی آینده آماده می کند. بررسی محققین آموزشی نشان داده است که دانش آموزان به شرکت فعال و در یافت مسئولیت در گروه های کوچک تمایل و علاقه بیشتری نشان می دهند.

حتی یکی روشهای مناسب جهت برقراری ارتباط همه جانبه بین معلم و شاگردان در کلاس استفاده از روشهای آزمایشگاهی است که در ایجاد انگیزش در دانش آموزان و در گیر شدن ذهنی ، جسمی و بکار گیری تمام حواس جهت انجام فعالیتهای آزمایشگاهی باعث می شود آنها کمتر به مسائل دیگر بپردازند. معلم باید مهارت آغاز درس را خوب انتخاب نماید مثلا از یک داستان ، از یک مشاهده نا همخوان که او فکر نمی کند و انتظار اتفاق افتادن آن نیست و یا از یک پرسش خوب یا طرح یک معما درس را آغاز کند. و از دانش آموزان برای پیدا کردن جواب و حل آن مسئله یا پرسش و یا معما کمک بخواهد. معلم می تواند از روشی به نام روش مکاشفه ای استفاده کند که دانش آموزان و فعالیتهای فکری آنها را در جهت کشف برخی مفاهیم و اصول علمی هدایت می کند و فرصت کمتری برای بازیگوشی و انجام مسائل بی مورد پیدا می کنند. استفاده از روش پرسش و پاسخ در روش مکاشفه ای می تواند سبب افزایش مهارتهای ذهنی در دانش آموزان بگردد و از آنجا که خود دانش آموزان شخصا مطالب را کشف می کنند ذوق و اشتیاق او به یادگیری و انجام فعالیتها و منظم بودن بیشتر می کند . حتی استفاده به موقع و مناسب از این روش انجام دهید ، نگاه کنید و یاد بگیرید در مورد همه بچه ها ( باستعداد- کم استعداد – متوسط ؛ ضیعف و....) کارایی فراوان دارد.

در این روش آنها از یکدیگر کمک می گیرند و در گروه همدیگر را راهنمایی می کنند و بتدریج تواناییها و قابلیتها ی گروهی دانش آموزان افزایش یافته و یاد می گیرند چگونه به یکدیگر احترام بگذارند و چگونه با هم همکاری داشته باشند. اگر معلم از برنامه یادگیری کند استفاده کند و در عین حال باعث سردرگمی دانش آموزان خود می شود. و فضای روانی کلاس به نحوی خواهد شد که یادگیری برای آنها خسته کننده می گردد. مدیریت و اداره کلاس دستخوش تغییر خواهد شد و کنترل کلاس از مسیر اصلی خارج می گردد. معلم باید بکوشد تا دانش آموزان کلاس خود را به نحوی به فعالیت وا دارد که هیچ یک از آنان احساس خستگی و یکنواختی نکنند. زیرا خستگی و یکنواختی خود عاملی برای پیدایش شیطنت های دانش آموزان و بی نظمی در کلاس است. معلم باید دارای آن چنان شیوه رفتاری مطلوب ، دوستا نه ای و در حد استاندارد آموزشی باشد که اکثریت دانش آموزان را به گوش دادن درس علاقمند نماید. و غالبا باید نسبت به شنیدن عقاید و نظر های جدید دانش آموزان تمایل نشان دهد. و از دانش آموزان خود دعوت کند که در بحث و گفتگوی آزاد شرکت کند. خود معلم در بحث و گفتگو آن چنان خود را پر انرژی نشان دهد که این انرژی از او به دانش آموزان سرایت نماید. و در هنگام رهبری و هدایت دانش آموزان در کلاس درس ودر مواقعی که بحث و جدالی پیش می آید برای دفاع از اعتقادات و نگرشها و باور داشتنهای سالم و صحیح بر اساس عقل سلیم و دور از هر نوع تعصب ، تبعیض و یک سو نگری آمادگی لازم را دارا باشد. و نرم خویی و صبور بودن را به کار گیرد.
 از وبلاگ کلبه مهر   http://parvaresh6640.persianblog.ir


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد