سرای دانش

روانشناسی ـ آموزش ابتدایی ـ مدیران بخوانند ـ روش تدریس

سرای دانش

روانشناسی ـ آموزش ابتدایی ـ مدیران بخوانند ـ روش تدریس

آفت های نمره 20 را جدی بگیرید !

نمره نباید به هدف تبدیل شود ،مدارس امروزی فقط برای نمره فعالیت نمی کنند

 یکی از آفت هایی که نظام آموزشی و خانواده ها را در رابطه با دانش آموزان تهدید می کند ، "هدف" شدن نمره و " نمره گرایی " است و بارها توسط کارشناسان تعلیم و تربیت این خطر گوشزد شده است و متاسفانه "حفظ گرایی" اگر بر "یادگیری پژوهش محور" ارجحیت داشته باشد ، چوب کاری آسیبهای روحی و روانی را دانش آموزان خواهند خورد . در برخی مدارس توسط اولیای آموزشی و خانواده ها به حدی بر نمره 20 تاکید می شود که تمام نکات مثبت فعالیتهای دانش آموز و پیشرفتهای وی نادیده گرفته شده و آنان را به افرادی دارای عدم اعتماد به نفس ، تو سری خور، خسته و رنجور ، نا امید و شکست خورده تبدیل کرده است . معلمان موفق و دلسوز خوب می دانند که کلاس و مدرسه و نظام آموزشی فقط و فقط برای نمره گذاری تاسیس نشده است و حتی یک فعالیت دانش آموز برای پیشرفت ، آنقدر مهم است که از دید معلمان کارا و موثر پنهان نمانده و با دست گذاشتن روی آن نقطه قوت ، مایه پیشرفتهای بعدی دانش آموز شده و اگر بدان فعالیت به عنوان یک کار بی ارزش که 20 به همراه نداشته ، نگریسته می شد چه بسا سرنوشت دانش آموز به سمت فنا پیش می رفت . 

یکی از آثار سوء 20 گرایی ، تضعیف قدرت ابراز وجود و اعتماد به نفس دانش آموز و سرزنش مکرر وی می باشد که جادارد سریعا" برنامه ریزان آموزشی و مدیران واحدهای آموزشی برای این معظل بسیار بزرگ و به ظاهر ساده ، تدبیری بیاندیشند . خلاصه مطالب چند خط پیش را با متن زیر کامل کرده و زبان حال یک دانش آموز فرضی که از حمایت بیش از حد خانواده برخوردار است و از طرفی همیشه مورد سرزنش و بازخواست برای نمره قرار می گیرد و از فشار و استرس نمره از سوی معلم و مدرسه و خانواده خسته شده است ، را این گونه بیان می کنیم :

قبل از شروع این نکته مهم نباید فراموش شود که متاسفانه در سنوات گذشته ،  معلمان برای تاکید بر نمره 20و پرسش مکرر و افراطی برای نمره گذاری به  فشار والدین  و مدیران مدارس استناد می کردند  ، از سوی دیگر  مدیران در برخی  شهرستانها  به  تاکید  بازرسان در اهمیت  تعددنمرات اشاره می کردند ، بازرسان نیز بر مسئولین مافوق خود و روسای ادارات و  ...   اگر اینگونه باشد اقدامات مختلف برای این تغییر نگرش ره به جایی نخواهد برد  ( در اینجا ضروری است که به نکته مهمتری اشاره نمایم ؛ با مراجعه و سوال از مدیران سازمانها و ادارات آموزش و پرورش و حتی کارشناسان دوایر  دوره های تحصیلی  به این موضوع پی  می بریم که این دسته عزیزان هیچ وقت چنین توصیه ای نمی کنند  بلکه منظور آنها بر نوع ارزشیابی هاست به عنوان مثال پرسش پای تخته فقط یک نمره صفر تا بیست  خواهد بود ، انجام فعالیتهای عملی ، انجام تکالیف ، توجه به درس و کلاس و داشتن مسیر صعودی پیشرفت و  غیره هر کدام می تواند  یک امتیاز  مثبت محسوب شود  و الا هیچ بازرس آگاه و اهل مطالعه ای به معلم مربوطه یا مدیر مدرسه فشار نخواهد آورد که هر روز باید از دانش آموزان پرسش شفاهی و کتبی داشته باشی و تعداد نمرات بیشتر دانش آموز در دفتر نمره کلاس ، نشان دهنده پر کاری و موفقیت شما و  فاکتوری برای دست یابی به اهداف متنوع آموزشی می باشد ! "  احتمالا این تصور از دهه های گذشته بوده و هنوز از ذهن افراد به خوبی پاک نشده است )

 

من خسته شده ام ، دیگه نمره 20 کلاسم رو نمیخوام!


          چقدر 20 و 19 جمع کردم دیگه واسم تکراری شده ! پس چرا هیچ وقت جرات پیدا نکردم به معلم بگم من واقعا خسته شده ام ؟ کدامیک از این 20 ها من رو کمک کرده که بتونم خواسته ام رو به معلمان ، به پدر یا مادر و یا اون دانش آموز زور گوئی که توی راه مدرسه جلو من رو گرفته و میخواد با زور خوراکیهام رو از من بگیره ! بگم ؟
چرا وقتی میروم پای تخته تمام دانش آموزا واسم میشن شوالیه های نیزه به دست که منتظر قربانی شدن من به دست معلم هستند ، نیشخند هاشون چقدر من رو عذاب میده ! معلم هم تا میاد کلاس ، شاگرد زرنگها رو فقط میشناسه و البته اونها موظف هستن 20 بگیرن و باید درس رو از حفظ باشن و الا فورا" از چشمش میافتن ! راستی مگه معلم من رو به خاطر 20 دوست داره ؟
... ولم کن مادر !تازه رسیدم از مدرسه ، هنوز کفشام رو در نیاوردم میگی چند تا 20 گرفتی ؟ تمام فکر و ذکر تو هم شده تعریف از یکی یه دونه فرزندت که با 20 های اون پیش فامیلا و زنان همسایه پوز بدی ؟ نکنه تو هم من رو به خاطر 20 دوست داری ؟ یا اینکه فورا" به پدر گزارش می دی میگی : خیلی بچه خوبیه تا حالا 6 تا 20 گرفته و پدر هم واسه اینکه هم دل منو نشکنه و هم با 6 تا 20 پر رو نشم ، میگه خوبه ولی نه ! باید حداقل 12 تا 20 می گرفتی ! من منتظر 20 های بیشتری از تو هستم .
چقدر دوست داشتم من هم واسه خودم کسی بودم ، خوبی هایی داشتم که به خاطر اون میشدم "بچه خوب" نه فقط با نمره 20 . بعضی وقت فکر میکنم من هم شدم عین یه کیسه زباله !که هر روز 2 تا 3 پیمانه از چند تا درس توسط معلم در من فرو ریخته میشه ! و شب یکی دوتا پیمانه توسط والدین ! راستش رو بخوای من که از کتابهای سال قبل که معدل 20 رو واسش چسبونده بودم ، الان 10 هم به زور نمی گیرم ، شاید اون موقع این درسها توی همین کیسه زباله که گفتم ریخته شده و بود آرام آرام همش رفت پی کارش ! سال بعد همینجوری میشه برای حفظیات من از سال بعد !
خوابهای سیاه و سفید 20 و 19 دفتر نمره همیشه عذابم میده ! توی روز دست بردارم نیست بلکه شبها به صورت کابوس میاد سراغم ، نکنه معلم عزیزم وقتی 18 شدم پیش اون همه شوالیه من رو سرزنش کنه ؟! نکنه دفتر پاکنویس رو فراموش کنم ، اون وقت یه نمره تک توی دفتر نمره واسم بزاره ؟ آبروم میره .
بیخیال ، پس چرا کسی تو مدرسه بم نمیگه با ترسم چکار کنم ؟ راستش فقط خودم میدونم که ترسو ترین دانش آموز مدرسه منم و این یه ذره هم که تحویلم میگیرن فقط به خاطر 20 والا خودم کسی نیستم ! خیلی از افراد ترسو بدم میاد ! اصلا تازه فهمیدم یکی از چیزایی که توی مدرسه باید یاد بگیری اینه که : ترسو باشی ، روی حرف کسی حق نداری حرف بزنی ! تو هنوز خمیر و خام هستی اصلا به حساب نمیای ! تو فقط حکم یه ضبط صوت رو داری به درد لای جرز هم نمیخوری ! راستی مادر ! من کی باید یه آدم بشم ؟! ... آخ یادم رفت چون همه بم گفتن اگه هر سال معدلت 20 بشه آروم آروم ازت راضی میشیم ، شاید یه کم هم آدم شدی !
راستی یادم نره مادر ! ، صبح یه کم زودتر من رو از خواب ناز بلند کن ( باید بلند شم چشام کور ) - فردا صبح من همراه 7 نفر دیگر از دانش اموزان بازجویی و بازخواست دارم (وقتی 7 نفری با فراخوانی معلم ، پای تخته می ایستیم ، یاد فیلم های جنایی می افتم که در مقابل تعدادی از آدما با حالت جدیدت بیش از پیش معلم ، باید پاسخگوی سوالات باشم ، اگر نفر اول بلد نباشه بعد نوبت دومیه ، بعد سومیه و اگر هر 8 نفر بلد نباشن ، از هر نفر 5 نمره از 20 کسر خواهد شد ! ) اونم کجا درست پای تخته سبز رنگ ، مقابل نیشخند های شاگردان با دست و پایی لرزان برای سین جین شدن اونم "عین کتاب ، نه کم نه زیاد" فقط کلمه اجازه ، اجازه رو می تونیم هر چند بار آمیخته با پاسخ ها به معلم تحویل بدیم ! اینم یک عادته زشته ولی برای اینکه عین نوشته های کتاب رو به خاطر بیارم باید هر 15 ثانیه یکبار بگم : آقا اجازه ! آقا اجازه! اجازه آقا !اجازه!
من نمی دونم پای تخته از من چی می خوان که هر روز باید برم اونجا یه کم دست و پام بلرزه ؟ من نمی دونم باید حواسم به زیب (یا زیپ) شلوارم باشه که نکنه فراموش کرده باشم ... یا حواسم به کمر بندم باشه که از زیر کاپشن بیرون نزده باشه ، یا به شکلک در آوردن و نیشخند دانش آموزان ردیف آخر کلاس ، که منتظر قربانی شدن من هستند ، یا حواسم به خودکار معلم باشه که هی پشت سر هم روی میز میزنه و صدای تیک تاک ساعت یا تولپ تولوپ قلب میده ، که : " زود باش جواب بده وقت نداریم و الا 5 نمره از دست می دی " .
واسه من همیشه سواله که اگر امتحانهای ماه مجازات و اعدام ( خرداد ماه) ، روی برگه انجام میشه چرا باید من توی کلاس هر روز برم پایین ؟! و با پرت پرت کردن درس رو پاسخ بدم ؟ به قول معلم عزیزم ، اگر هر هفته چند تا نمره نداشته باشیم اون وقت والدین به ما اعتراض می کنند می گن چرا از بچه ما درس نپرسیدی ، چرا "پایه "بچه های ما رو ضعیف گردین !؟ بیچاره خودم ، کاش معلم و پدر و مادرم خبر داشتن که من همیشه 20 میگیرم ولی پایه هم ندارم که حتی ضعیف بشه ! اونقدر پای تخته این " پا" لرزیده که رمقی براش باقی نمونده است !
راستی مادر ! نمی شد آدم نره مدرسه همون توی خونه بشینه و درس بخونه و به جای 20 ، زندگی بدون مجازات هر روزه و آرامش رو یاد بگیره؟www.zibaweb.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد