ب)عوامل محیطى:
علاوه بر عوامل وراثتى، عوامل محیطى نیز در تربیت فرزنداندارند منظور ما از عوامل محیطى کلیه عواملى است که پس از تولدکودک او را تحت تاثیر قرار داده و در شکل گیرى او موثرند وشامل خانواده، دوستان، همسایگان و انجمنها و تشکلهاو مانندآنها که از بیرون در فرد تاثیر مىگذارد مىشود، در سیره تربیتىامام على (ع) به عوامل محیطى تربیت توجه ویژه شده و آنحضرتدیدگاههاى بلندى در این زمینه ارائه کردهاند و بیش از همه روىعامل خانواده و دوستان تاکید نمودهاند، در ذیل به عواملى کهدر سیره تربیتى و دیدگاههاى آن حضرت مورد توجه بوده اشارهمىکنیم:
الف)خانواده:
خانواده مهمترین و موثرترین عامل در تربیت فرزندان است،اهمیتخانواده از آنجا دو چندان مىشود که از سویى در عاملوراثت نقش دارد و از سوى دیگر از ابتدایىترین و نخستین عواملتاثیر گذار محیطى بحساب مىآید، علاوه بر اینها خانواده نه تنهاخود از عوامل برجسته محیطى استبلکه در تعیین و زمینهسازى سایرعوامل محیطى نیز موثر است زیرا خانواده مىتواند زمینه پیدانمودن دوستان شایسته براى فرزندان رافراهم نمائید، خانوادهمىتواندمدرسهمناسب، محله مناسب، همسایههاى مناسب براى آنانفراهم نماید. در کانون خانواده دو رکن اصلى پدر ومادر هستندکههر دو درتربیت فرزندان نقش تعیین کنندهدارند از اینرو شرطتوفیق آنان در این مسئولیت مهم شایستگىشخصیتىهریک ونیزتوافق وهماهنگى و صمیمیت آنان است تا در پرتو آن محیطى امن، پاکیزه وسالم را براى آنان فراهمنمایند.
1)نقش پدر:
بنظر مىرسد با توجه به مسئولیتبیشتر پدر در مدیریت وسرپرستى خانواده نقش او و نیز و وظیفه او در قبال خانواده وتربیت فرزندان با اهمیتتر باشد. از اینرو در سیره تربیتى امامعلى (ع) مسئولیت و وظیفه سنگین پدر بیشتر مورد توجه واقع گردیدهاست و بطور غیر مستقیم راهکارهایى اراده شده که پدر خانواده بابکارگیرى درست آنها مىتواند زمینه گرمى خانواده ومحیطامنتربیترابیشترمهیانمایدودر اینجامابهبرخى از آنها اشارهمىکنیم:
1 - 1)همکارى پدر با مادر در کارهاى خانه:
گر چه مسئولیت عمده پدر سیاستگذارى و اداره امور بیرونىخانواده است اما در عین حال همکارى او در امور خانه و کارهاىدرون منزل بسیار در ایجاد جو صفا و صمیمیت و نیز نیرو بخشى بههمسر جهت مراقبتبیشتر از فرزندان موثر است. از اینرو على (ع) بااینکه مسئولیتهاى بزرگ اجتماعى داشته و در مقطعى از عمرشریفشان در ظاهر نیز بر جامعه مسلمین حکومت نمودهاند در عینحال از امور منزل و همکارىباهمسر با وفایش زهراء (س) غافلنبودهاند،آن حضرت مىفرماید: «رسول خد (ص) وارد منزل ما شد درحالیکه فاطمه (س) درکنار دیگ نشسته و من در حال پاک کردن عدسبودم رسول خدا (ص) فرمود: اى اباالحسن... کسى که در خدمت عیالخود باشد و خدمتبه عیال را ننگ نداند خداوند نام او را دردیوان شهداثبت مىنماید...» همچنین هشام بن سالم از امامصادق (ع) نقل مىکند: «کان امیرالمومنین (ع) یحطلب و سیتقى و یکنسو کانت فاطمه (س) تطحن و تعجن و تخیز» على (ع) هیزم جمعآورىمىنمود و آب فراهم مىنمود و خانه را جاروب مىکرد و حضرتزهراء (س) آرد مىکرد و خمیر مىنمود و نان مىپخت» نکته قابل توجهدر این روایت تعبیربه «کان» است که در کلام عرب دلالتبراستمرار و مداومت دارد و از آن معلوم مىشود که همکارى على (ع) درامور منزل بصورت مقطعى و موردى نبود بلکه پیوسته این کارها راخودشان انجام مىدادند.
2-1)رعایتحال همسر و خوش رفتارى با او:
همسر به عنوان مادر خانواده بدلیل ویژهگیهاى جسمانى و روانىاز ظرفیت وتوان محدودى برخوردار است و در مقایسه با شوهر و پدرخانواده ضعیفتر و درمقابل مشکلات از استقامت کمترى برخوردار استاز اینرو بر پدر خانواده لازم است که در حد توان از همسرشانتظار داشته باشد و او را از انجام کارهاى که فراتراز حد تواناوستبرحذر دارد و با چنین وضعیت همسر خویش مدارا نماید و باخوشرفتارى کانون خانواده را گرم و زندگى مشترک را سرشار از صفاو صمیمیت نماید. على (ع) در سفارش به فرزندش محمد بن حنفیهفرمودهاست: «فرزندم...اگر بتوانى زن را از انجام کارهایى کهفراتر از توان اوستبازدارى چنین کن، چو اینکه چنین کارىزیبایى و جمال او را حفظ و خیال او را آسودهتر و بحال اونیکوتر است، زیرا زن ریحانه و گل است و نه قهرمان، پس در هرحالباهمسر مدارا کن و همنشینى ومصاحبتبا او را نیکو گردان تااینکه زندگى و عیش تو باصفا و بدون دغدغه گردد»
3-1)تامین غذاى حلال و توسعه در احسان به خانواده:
خانواده و عیال انسان روزى خود او هستند و غالباآنچه رااو بهخانه مىآورد استفاده مىنمایند، آنان چه بسا از اهیتحلال یاحرام بودن درآمد و تهیه مواد غذایى بىاطلاع نباشند و یاحتى براىآنان حلال یا حرام خوردن چندان مهم نباشد. بنابر این بر پدرخانواده که تامین کننده معیشتخانواده است ضرورى است که درکسب حلال کوشا باشد و درآمد حلال را به خانه خویش آورد و فرزندانخود را از لقمه حلال بهرهمند نموده و از خوردن لقمه حرام کههمچون سمى کشنده و ویران کننده آینده آنان است جدابپرهیزندعلى (ع) فرموده است: «علیک بلزوم الحلال و حسن البر بالعیال...» «برتو باد تهیه روزى حلال و نیکو احسان نمودن بر خانواده...» در لغت «البربالکعرباء» به معناى توسعه در احسان و زیاد بودنآمده و با اضافه شده کلمه «حسن» به آن، بر این نکته ظریفدلالت مىکند که علاوه بر توسعه و فراوانى احسان در معیشتخانواده، بایداین توسعه به نیکویى انجام گیرد نه اینکه به سختىو همراه با کراهت و مجبورى انجام گیرد و نکته مهمتر اینکه دراین کلام در ربار حضرت حلال بودن غذا را مقدم داشته و این نشانمىدهد که بیش از تامین معیشت، حلال بودن آن مهم است و اگرغذایى حلال نباشد توسعه غذایى دادن بر خانواده ارزش چندانىندارد.
4-1)توجهبه روحیه اعضاء خانواده:
اعضاىخانوادهبه تناسب ویژهگیهاى فردى و روانى خواستهها وعلائق ویژهاى دارند که تحقق و عینیتبخشیدن آنها در شادابى وطراوت آنان موثر مىافتد و زمینه تربیت آنان را فراهمتر مىسازد،البته ذکر این نکته ضرورى است که توجه به علایق و خواستههاىاعضاى خانواده، توجه لجام گسیخته و بدون ضابطه نیستبلکه مرادتوجه به خواستههاى واقعى، بحق و مشروع آنان است، على (ع) در سیرهتربیتى خویش بدین امر مهم یعنى توجه به روحیه اعضاى خانواده رامورد توجه قرار دادهاند. در بصره به خانه علاء پسر زیاد حارثى که از یاران او بود رفتتا حال وى را بپرسد، چون فراخى خانه او رادید فرمود: «اینخانه فراح در دنیا به چه کارت آید و تو در آخرت بدان نیازبیشترى دارد، آرى اگر مىخواهى به سبب آن به آخرت برسى در آن ازمیهمانان و خویشاوندان پذیرایى نما... علاء گفت: اى امیرمومناناز برادرم عاصم بن زیاد به تو شکایت مىکنم، فرمود: چرا؟ گفت: او جامه پشمین به تن کرده و از دنیا روى برگردانده(و این باعثگردیده که خانواده و فرزندانش محزون و مغموم گردند)،امام فرموداو را نزدمن آورید، چون نزد من آمد بدو فرمود: اى دشمنک خویش! شیطان سرگشتهات کرده و از راهتبدر برده است، آیا تو بر زن وفرزندانت رحم نمىکنى و چنین مىپندارى که خدا خوارمایهتر از آنىکه مىپندارى، علاء گفت:اى امیرمومنان و تو نیز لباس خشن و زبربه تن دارى و غذاى دشوارخوار و نامطبوع استفاده مىکنى! فرمود: واى بر تو من مانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان دادگر واجبکرده تا خود را با مردم ناتوان برابر کنند تا فقر و تنگدستى برانسان فقیر غلبه نکند و او را به هیجان وا ندارد»
نقش آفرینان در تربیت فرزند
مادر خانواده که رکن دیگر خانواده است همانند پدر نقش عمدهاىدر تربیت فرزندان دارد، مادر علاوه بر اینکه از عوامل تاثیرگذار وراثتى به حساب مىآید از حیث تاثیر محیطى نیز نقش تعیینکنندهاى دارد زیرا به عنوان رکن دیگر خانواده همانند پدر درتامین فضاى عاطفى و ایجاد محیط امن و آرام براى فرزندان موثراست و از این مهمتر نقش بسیار تعیین کننده او از هنگام انعقادنطفه تا رسیدن به سن آموزش و رفتن به مدرسه است که در مقایسهبا نقش پدر در این مقطع بسیار با اهمیتتر است زیرا در دورانجنینى مادر مستقیمترین نقش را دارا است و پس از او نیز به خصوصدر سالهاى اولیه نقش مادر برجستهتر است و این تاثیر به ویژهدر دو سال شیرخوارگى به اوج مىرسد چرا که شیر مادر به عنوانمهمترین منبع تغذیه کودک، علاوه بر تاثیر اساسى در تامینسلامتى کودک مىتواند در شکل گیرى روانى و اخلاقى او نیز موثرباشد از اینرو در سیره تربیتى معصومین(علیهم السلام) به خصوصامام على(ع)بر نقش و اهمیتشیر مادر و نیز انتخاب دایه شایستهبسیار تاکید شده است.
على(ع)فرموده است: «انظروا من ترضعاولادکم فان الولد یشبعلیه» ; نگاه کنید کدام زن به فرزند شماشیر مىدهد، زیرا فرزند بر آن رشد مىکند.»
و در حدیث دیگر مىفرماید «همچنان که براى ازدواج همسر انتخاب مىکنید براى شیردادن به فرزندانتان نیز دایه انتخاب نمایید زیرا شیر سرنوشت راتغییر مىدهد.»
علاوه براینکه حضرت بر انتخاب دایه و تاثیر شیرتاکید نمودهاند از شیر دادن چند دسته زنان به فرزندان منعنمودهاند و از آن جمله مىتوان به زنان کودن، نادان، دیوانه،فاحشه و بدکار اشاره نمود; آن حضرت فرمودهاند: «از دادن شیرزنان فاحشه و دیوانه به فرزندانتان بپرهیزید زیرا شیر تاثیرمىگذارد.» و در سخن دیگرى فرمودند: «از زنان کودن و نادانطلب شیر براى فرزندانتان ننمایید زیرا شیر بر سرنوشت غلبهمىکند.»
ب)دوستان:
دوستان و همسالان از مهمترین عوامل تاثیر گذار بر تربیتفرزندان به حساب مىآیند; فرزندان به خصوص در دوران جوانى گرایشزیادى به دوستان دارند و فرصت زیادى را به همنشینى با آناناختصاص مىدهندو همین همنشینى و رفاقت زمینه تاثیر پذیرى آناناز یکدیگر را فراهم مىسازد.
على(ع)در سیره تربیتى خود توجه ویژهاى به نقش تربیتى دوستان معطوف داشتهاند و ضمنبیان آثار مثبت و منفى دوستان، فرزندان خود را به همنشینى ورفاقتبا دوستان صالح و شایسته توصیه مىنمودند.
آن حضرت خطاببه فرزندش امام حسن(ع)فرمودند: «قبل از پرسش از راه ومسیر(درمسافرت)از(اخلاق و خصوصیات) رفیق و همراهت پرسش نما.» همچنین در توصیه به محمدبن حنفیه فرمودهاست: «فرزندم!... ازبهترین بهره انسان دوست و همنشین صالح است، با نیکوکارانهمنشین شو تا از آنان باشى و از بدکاران و اهل شر و کسانىکه بهواسطه کارهاى باطل و سخنان مهیج و ساختگى تو را از یاد خدا ومرگ باز مىدارند دورى کن، تااز آنان نباشى...»
على(ع)علاوه براینکه فرزندان خود را به دوستى با نیکوکاران سفارش و از دوستىباناصالحان برحذرمىداشته، مصادیق و نمونههایى از دوستان ناصالحرانیز معرفى مىنمود تا اینکه فرزندان با آگاهى بیشتر و بینشىوسیعتر به انتخاب دوستان بپردازند. آن حضرت در موعظهاى بهفرزندش حسن(ع)او را از همنشینى با افراد نادان و کودن، بخیل،تبهکار و دروغگو برحذر داشتهاند: «...فرزندم! از دوستى نادانبپرهیز زیرا او آنچه را سختبدان نیازمندى از تو دریغ دارد واز دوستى تبهکار بپرهیز که به اندک بهایى تو را بفروشد و ازدوستى دروغگو بپرهیز که او سرابى ماند که دور را به تو نزدیک ونزدیک را به تو دور مىکند.»
نکته این است که والدین به ویژهپدر نقش مهمى در دوستیابى شایسته براى فرزندانشان دارندعلى(ع)در دیدگاهى بلند و ظریف غیر مستقیم راهکارى جالب توجه دراین زمینه ارائه دادهاند، و آن اینکه والدین با افراد صالح وشایسته که فرزندان صالح و شایسته دارند، رابطهدوستى و همنشینىپیدا نمایند تا در پرتو ارتباط والدین، فرزندان نیز با هم دوستو همنشین گردند،
آن حضرت فرمودهاند: «موده الاباء قرابهبینالابناء...; دوستى پدران سبب نزدیکى فرزندان به هممىگردد...» و از حدیث دیگرى از آن حضرت معلوم مىشود دوستىوالدین چنان در ارتباط فرزندان موثر است که به منزله رابطهنسبى و خویشاوندى بین آنان به حساب مىآید.
ج)انجمن ها و گروه ها:
انجمنها، گروهها و تشکلها نیز یکى از عوامل محیطى موثر برتربیت فرزندان است، فرزندان، هنگامى که به گروه یا تشکلى تعلقگیرند و در مجالس و محافل آنان شرکت نمایند تحت تاثیر ویژگیهاو رفتارهاى آن گروه و تشکل قرار مىگیرند و چنان چه آن تشکل، ازمجموعه افراد نیک تشکیل یافته باشد بر فرزند تاثیر مثبت و اگراز ناصالحان تکون یافته باشد تاثیر منفى در او خواهدگذاشت،على(ع)در وصیتبه امام حسن(ع)فرمود: «قارن اهل الخیر منهم وباین اهل الشر تبنعنهم; با گروه خوبان و نیکوکاران همنشین شوتا از آنان باشى و از گروه بدان و شرور دور باش تا از آناننباشى.» همچنین در حدیث دیگر فرزندش را از حضور در مجالس ومحافل نامطمئن و در مظان بدى بر حذر داشته است
آن حضرت در وصیتبه فرزندش امام حسن(ع)فرمودهاند: «ایاک و مواطن التهمه والمجلس المظنون به السوء لان قرین السوء یغیر جلیسه; از حضور درمحلهاى تهمتزا و مجلسى که گمان بدى در آن مىرود بپرهیز، چونهمنشین بد، همنشین خود را دگرگون مىکند.»
د)علماء و دانشمندان:
از دیگر عوامل تاثیر گذار در تربیت فرزندان، قشر عالم ودانشمندان هستند، علما و دانشمندان غالبابه خاطر برخوردارى ازفضایل علمى و عملى تاثیر شگرفى در دیگران بخصوص شاگردان خوددارند و بخصوص اگر عالم دینى و وارسته باشند همنشینى و ارتباطبا آنان در تهذیب نفس و الگوپذیرى اخلاقى تاثیر فراوانى خواهدداشت، فرزندان در پرتو ارتباط با چنین قشرى از جامعه کسب بزرگىو شرافتخواهند نمود. امیرمومنان(ع)در وصیتبه فرزندش امامحسین(ع) فرمودهاند: «...من خالط العلماء وقر و من خالط الانذالحقر...; فرزندم! کسى که با علماء و دانشمندان رفت و آمد داشتهباشد از آنان کسب بزرگى نماید و کسى که با افراد پست ارتباطداشته باشد پست و حقیر گردد...»
هـ ) همسایگان:
همسایگان نیز یکى از عوامل تاثیر گذار محیطى به حسابمىآیند، آنها به دلیل ارتباط زیاد که به طور طبیعى وجود دارددر یکدیگر تاثیر مىگذارند و در این میان تاثیر فرزندان بریکدیگر و ارتباط آنها با هم به خصوص اگر همسال و همجنس باشندچشمگیرتر است در سیره تربیتى امامعلى(ع)به دلیل تاثیر زیادتربیتى همسایگان بر یکدیگر، این عامل مورد توجه واقع گردید وسفارش شده انسان قبل از انتخاب محل زندگى از همسایگان و وضعیتاخلاقى آنان تحقیق کند. آن حضرت خطاب به فرزندش امامحسن(ع)فرمود: «...سل عن الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبلالدار; فرزندم...! قبل از طى طریق سفر از وضعیت رفیق و همسفرتسوال کن و قبل از انتخاب خانه درباره همسایه(وضعیت اخلاقىآنان) پرسش نما.»
خلاصه و نتیجه گیرى
در این مقاله از چهار مبحثسخن به میان آمد و در مبحث اولابتداء به اهمیت تربیت فرزندان از دیدگاه امامعلى(ع) اشارهگردید سپس به ضرورت تسریع در آن پرداخته شد و آنگاه به هدفنهایى از تربیت فرزند که همانا مطیع شدن آنها براى خداوند استاشاره شد، در مبحث دوم ابعادگوناگون تربیت انسان و انواع آنمورد بحث قرار گرفت و از تربیت دینى، اخلاقى، اجتماعى و جسمانىسخن به میان آمد و دیدگاههاى آن حضرت درباره هر یک بیان گردید،در مبحثسوم شیوههاى تربیتى در سیره وکلام امامعلى(ع)مورد بررسىقرار گرفت و به چهار شیوه آن حضرت از جمله شیوه محبت، شیوهاحترام به شخصیت فرزند، شیوه تشویق و تنبیه و شیوه الگویىاشاره گردید و براى هریک نمونههایى از سیره عملى آن حضرت بیانگردید و در مبحث چهارم از عوامل تربیتسخن به میان آمد و اینعوامل به دو دسته، عوامل وراثتى و محیطى تقسیم گردید و در بخشمحیطى از عوامل مهم خانواده، عامل دوستان، عامل گروهها وتشکلها، عامل قشر خاص علماء و دانشمندان و عامل همسایگان یادشده است. از بررسى سیره و دیدگاههاى تربیتى امام على(ع)بهمقدارى که در این مقاله آمده نتایج زیر قابل ارائه است:
1- در سیره تربیتى امام على(ع)همه عناصر یک نظام تربیتى جامعارائه شده است. چرا که هم از اهمیت و ضرورت تربیت و هم ابعادگوناگون آن و هم از اهداف، شیوهها و عوامل موثر در تربیتسخنبه میان آمده است و این حکایت از جامعیت نظام تربیتى آن حضرتدارد.
2- از آنجا که در سیره تربیتى آن حضرت هدف نهایى از تربیتفرزندان اطاعت از خداوند و رسیدن به مقام عبودیت است در نتیجهدر توجه به ابعاد تربیتى یکسان نگریسته نشده و بلکه در سیرهتربیتى ایشان بعد دینى و اخلاقى بیش از سایر ابعاد مورد توجهواقع گردیده است، چرا که عمدتادر پرتو تربیت این دو بعد است کهانسان به آن هدف نایل مىشود و سایر ابعاد عمدتاوسیله و ابزاربراى تربیتبهتر این دو بعد است، درحالى که در تربیت غیر اسلامىو غربى چون هدف عمدتاتربیتشهروند خوب و رسیدن به رفاه مادىاست تربیت دینى و اخلاقى نه تنها در اولویت نیست که از سایرابعاد کمتر مورد توجه قرار مىگیرد.
3- على(ع)در بخش تربیت دینى مساله مراحل تربیت را به خوبىمورد توجه قرار دادهاند و به ویژه در دوره کودکى تواناییها وظرفیت کودک را کاملا رعایت نمودهاند و از این رو در مساله نمازکه از بارزترین نمودهاى تربیت دینى است تا قبل از سن دهسالگى(سن تمییز)فقط سفارش به تعلیم و آموزش نماز و زمینهسازىبراى اقامه آن درسنین بعد نمودهاند اما از ده سالگى به بعد براقامه نماز فرزندان تاکید نمودهاند، همچنین در آشنا نمودنکودکان به علوم اهلبیت(علیهم السلام)و عقاید حقه در روایت تعبیربه «ما ینفعهم» شده که دلالت دارد در دوره کودکى، فرزنداناستعداد فراگیرى و تعلیم همه آنها را ندارند; علاوه بر اینها آنحضرت، در سخنى کوتاه و عمیق به شیوه رفتار با کودکان در ایندوره اشاره نمودهاند و فرمودهاند: «من کان له ولد صبا» ; هرکه فرزند کودک دارد باید کودکانه با او رفتار نماید. و همهاینها حکایت از توجه عمیق آن حضرت به مراحل رشد و تربیتفرزندان دارد.
4- از آنچه در این مقاله آمده معلوم گردید که از دیدگاهامامعلى(ع)و در سیرهتربیتى آن حضرت خانواده مهمترین و اساسىترین نقش را داراست ودر مقایسه با سایر عوامل از تاثیر بیشترى برخوردار است و اینبدان دلیل است که اولا در تاثیر عامل وراثتى فقط عامل خانوادهموثر است و سایر عوامل محیطى نقشى ندارند; ثانیا فرزندان تاپیش از بلوغ در مجموع بیشترین بخش عمرشان در کانون خانوادهوتحت نظارت آنان سپرى مىشود; ثالثا نقش الگویى والدین به ویژهدر تربیت اخلاقى بسیار چشمگیر و اساسى است و رابعا خانواده تنهاخود عامل تاثیرگذارى محیطى در تربیت فرزندان است که زمینه سازسایر عوامل محیطى است، چرا که از طریق ارتباطات اجتماعى زمینهدوستیابى شایسته را براى فرزندان فراهم مىنمایند، و اینخانواده است که محله مناسب، همسایه لایق، مدرسه مطلوب و... رابراى فرزندان فراهم مىنمایند، همچنین معلوم گردید که نقش پدربه خصوص در زمینهسازى سایر عوامل محیطى برجستهتر از مادر بودهو در مقابل در دوران جنینى و سالهاى اول تولد نقش مستقیم مادربرجستهتر از پدر است ولى در مجموع وظیفه و مسوولیت پدر در قبالتربیت فرزندان سنگینتر و بیشتر از مادر است و به همین خاطرعلى(ع)در مواعظ و توصیهها بیشتر فرزندان پسر خود را مورد خطابقرار دادهاند ومسوولیت آنهارا بیشتر تذکردادهاند.
5- پس از خانواده عامل دوستان و همسالان بیش از دیگر عواملمورد توجه حضرت واقع گردید و این به خاطر نقش مهم و مستقیمدوستان در تربیت فرزندان است، علاوه بر این سایر عوامل مانندهمسایگان و انجمنها نیز به نحوى به عامل دوستان برمىگردد چونآنها نیز زمینه دوستیابى را فراهم مىنمایند.
6- در سیره تربیتى و دیدگاههاى حضرت على(ع)به نکاتى برمىخوریم که به روشنى معلوم مىشود آن حضرت پیشرو در بسیارى ازنکات تربیتى بوده که صاحب نظران امر تعلیم و تربیت دنیاى امروزبه خصوص صاحبنظران غربى سالهاى سال بعد و پس از آزمایشهاى مکرربدان رسیدهاند، براى نمونه بحث تاثیر وراثت و محیط که ازکهنترین مباحث تعلیم و تربیت و روانشناسى است و بهنحو شایستهاىمورد توجه آن حضرت بوده است، همچنین بحث مراحل تربیت و رشدکودک و اصولا توجه به کودک و تربیت متناسب او که عمدتا در قرننوزدهم و بیستم تحت عنوان روانشناسى رشد کودک مطرح گردید بهنحو دقیق و ظریفى در سیره تربیتى آن حضرت مورد توجه واقع گردیداز همه مهمتر برخى تئوریهاى روانشناسى است که از شاهکارهاىروانشناسان و صاحبنظران امر تربیتبه حساب مىآید و سالها تاریخروانشناسى و علوم تربیتى را تحت تاثیر قرار داده است درحالىکه اینها ریشه در سیره تربیتى آن حضرت دارند، در یا تئورىانعکاس مشروط ( Conditionet Reflx) اشاره نمود که عمدتا درروانشناسى یاد گیرى مطرح مىشوند، بر طبق این تئورى اساسیادگیرى بر انعکاس مشروط قرار دارد که بر اثر مجاورت و مشابهتدوشیىء با یکدیگر امر یادگیرى آسانتر و بهتر صورت مىگیرد،تئورى فوق براى اولین بار توسط پاولف روسى مطرح گردید و بعد ازآزمایشهاى مختلفى که روى حیوان انجام داد نتیجه گرفت کهعکسالعمل طبیعى یک امر در شرایط خاصى به امر مجاور آن منتقلمىشود. با کمى دقت آشکار مىشود که این تئورى بهنحو جامعتر وفراگیرتر در سخنان على(ع)به عنوان یک شیوه تربیتى در بعد تربیتدینى مطرح شده است، بدین بیان که حضرت على(ع)در حدیثخود درارتباط با نشان دادن اهمیت روز جمعه به عنوان روزى مقدس و بلکهعید هفته فرمودهاند: «در روزهاى جمعه براى زن و فرزندان خودمقدارى میوه تهیه کنید تا آنان از جمعهها خاطره خوش داشتهباشند و از آن خوششان بیاید.» و این سخن عمیق و ظریف حضرتگرچه در خصوص روز جمعه مطرح گردید اما در واقع حضرت یک شیوهمهم رابراى تربیت دینىارائه دادهاند و جمعه به عنوان مثال ونمونهاى از آن است.
پىنوشت
1- نهجالبلاغه، قصارالحکم، شماره354 و عبدالمجید معادیخواه،فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
2- خوانسارى، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدى، ج6، ص353.
3- همان، ج3، ص438. (خیر ما ورث الآباء الابناء الادب).
4- همان، ج2، ص141. (الانس فى ثلاثه، الزوجه الموافقهو الولد الصالح و الاخ الموافق).
5- همان، ص23.
6- همان، ج6، ص222 (ولد السوء یهدم الشرف و یشین السلف).
7- همان، (ولد السوء یعر السلف و یفسد الخلف).
8- همان، ج6، ص224 (ولد عقوق محنه و شوم).
9- همان، ج2، ص392 (اشد المصائب سوء الخلف).
10- نهج البلاغه، قصار الحکم، شماره453 (قال(ع):ما زال الزبیر رجلا منا اهل البیتحتى نشا ابنه المشوومعبد الله). این حدیث در برخى از نسخ موجود نهج البلاغه مثل شرحابن ابى الحدید و شرح نهج البلاغه علامه خویى و ما آن را ازمعجم المفهرس نهج البلاغه اثر محمد دشتى، ص124 نقل کردهایم کهتحتشماره 453 در قصار الحکم آمده است.
11- نهج البلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهج البلاغه اثردکتر سید جعفر شهیدى، ص297.
12- نهج البلاغه، همان با استفاده از ترجمه دکتر شهیدى، ص298.
13- مجلسى،محمد باقر، بحار الانوار، ج104، ص98.
14- رسولى محلاتى، هاشم، وصایا الرسول و الائمه (علیهمالسلام)با ترجمه فارسى ، ص184.
15- خوانسارى، محمد، شرح غرر الحکم و درر الکم، ج4 ص353.
16- محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج1،ص75 به نقل ازتنبیه الخواطر و نزهه الناظر، ص390.
17- نهج البلاغه، نامه31،با استفاده از ترجمه دکتر شهیدى،ص298.
18- راجى قمى، محمد،پندهاى پدران به فرزندان، ص162 و 163.
19- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج91، ص384 و مستدرکالوسائل، ج2، ص232.
20- طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص74.
21- ر.ک: مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج92 ص179.
22- المرجئه فى مقابله الشیعه، من الارجاء بمعنى التاخیرلتاخیرهم علیا(ع) عن مرتبته و قد یطلق فى مقابله الوعیدیه(ر.ک: الکافى، ج6، ص47) و نیز ر.ک: طریحى، مجمع البحرین ج1،ذیل ماده «رجاء».
23- حسر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج15، ص197 بهنقلاز خصال صدوق، ج2، ص157 و ابنشعبه حرانى، تحفالعقول، ص68.
24- صدوق، محمد بن على بن الحسین، الخصال، ترجمه و تصحیحاحمد فهرى، ص751.
25- همان، ص776 و حر عاملى، وسائل الشیعه، ج15،ص153.