روز ها
گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند و خدا
هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصههایش
را میشنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش
دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی
سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر
پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه
می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر
کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را
واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا
مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته
به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش
فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
سلام دوست عزیز از وبلاگت دیدن کردم . خوشحال میشم به سایت ما هم سری بزنی . میتونی با عضویت آسان در سایت ما به خیلی امکانات دسترسی پیدا کنی. گالری عکس , تالار گفتمان و انجمن ,کارت شارژ و جایزه رایگان , آپلود سنتر و دانلود موزیک و ویدئو و خیلی امکانات منحصر به فرد دیگه . عضویت خیلی سادست آموزش عضویت هم قرارداده شده . آموزش استفاده از انجمن هم میتونی مشاهده کنی منتظریم http://www.denapatogh.com
سلام دوست عزیز
میخواستم یه سیستم تبادل لینک رو بهتون معرفی کنم که با این سیستم میتونید به راحتی تبادل لینک کرده و پیج رنک ، بازدید و مخاطب وبلاگتون رو بالا ببرید.
این سیستم کاملا رایگانه و فقط 1 دقیقه وقتتون رو میگیره عوضش خیلی رو بازدید سایتتون تاثیر داره !
یه نگاه که ضرر نداره !
امتحانشم مجانیه !
منتظرتون هستم
موفق باشید